🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 در قالب سه گلشن

(ثبت: 211022) تیر 1, 1398 

قالب شعری سه گلشن
سه گلشن، نام قالبی ست که سال ها از پیدایش و سرایش به آن می گذرد؛ اما چندان به آگاهیِ اهل ادب نرسیده است. تا جایی که به یاد دارم، این قالب یا شکل پیش از ویرایش این قالب را تقریبا در چهارده سالگی ابتکار نموده ام و آن را تسمیط بند نامیده بودم (با توجه به شباهت نِسبیِ شکل پیش از ویرایش آن به قالب مسمّط).
سپس نام این قالب را به سامانبخش و باری دیگر به سه باغ و سرانجام به سه گلشن، تغییر داده ام.
چند سال پیش، قالب سه گلشن و چند قالب نوین شعری را در کتابی به نام نورا- نُوینِستان معرفی کرده ام.
سه گلشن، یکی از این قوالب شعری نوین است. همچنین در کتاب سفیرشعرفارسی، قالب جدید دیگری به نام سروش را معرفی نموده و در شبکه های اینترنتی منتشر نموده ام که امیدوارم مورد استقبال دوستانِ ادب دوستم قرار بگیرد و از نظرات ارزشمندشان بی بهره ام نگذارند.
سه گلشن نیز مانند قالب شعری سروش، قالبی نوین در شعر فارسی است. سه گلشن، قالبی ترکیبی و دارای مهندسیِ سه رُکنیِ کاملی است که به ترتیب دارای قسمت آغازگر، متن و سرانجام، قسمت پایان بخش می باشد.
آغازگر معمولا یک بیت با شیوه ی قافیه بندی مثنوی یا قطعه است. متن، چند یا چندین بیت به شیوه ی قافیه بندی غزل یا قطعه است و سرانجام، پایان بخش، گاهی دوبیت به شیوه ی قافیه بندی دوبیتی یا چهارپاره و گاهی یک بیت جداگانه است و گاهی به شکل های دیگری به کار می رود؛ مثلا از یک تا سه تک مصراع.
بطور خلاصه: سه گلشن، قالبی سه قسمتی ست که بدنه ی آن از چند یا چندین بیت با شیوه ی قافیه بندیِ غزل یا قطعه تشکیل می شود و هریک از قسمت های اول و سوم آن از یک مصراع تا حداکثر دوبیتِ غیر همقافیه با بدنه ساخته می شوند.
در غزل، همقافیه بودن همه ی مصراع ها باعث ایجاد ملایمتِ خلسه آوری می شود که در بسیاری از مواقع، وجود ردیف، این ویژگی را تقویت می کند و این، یکی از دلایل محبوبیت غزل برای بیان موضوعات تغزّلی است.
در قصیده، این همگونیِ قافیه ای معمولا با واژگان مطنطن و حماسی همراه شده، در خدمت مدح و گاهی برخی موضوعات دیگر قرار می گیرد و زحمتِ فراز و نشیب دادن به قسمت های شعر فقط بر عهده ی توانایی شاعر است؛ به این معنا که قالب قصیده، کارِ شاعرِ خود را از لحاظ قافیه بندی، آسان نمی کند .
با این حال، قالب قصیده از لحاظ موضوعی(و نه قافیه بندی) مددکار خوبی برای شاعر خود است؛ چراکه بخش هایی را به ترتیب در اختیار شاعر خود قرار می دهد؛ یعنی با در نظر گرفتنِ بخش های تشبیب( همان تغزّل و نَسیب)، تخلّص، متن اصلی(مدح ویا موضوعی دیگر) و دعای جاودانگی – که به ترتیب در قصاید سنّتی می آمده اند و می آیند- شاعر قصیده سرا، کلیشه ی مناسبی برای قرار دادن مطالب و مضامین خود در اختیار داشته است و دارد.
در قالب قطعه، عدم قافیه مندی در اولین مصراع، تنها تفاوت مهم ساختاری این قالب با قالب های غزل و قصیده است و شاید همین مقدار تفاوت، عاملی بوده است برای مناسبتِ بیش ترِ قطعه برای پردازش موضوعات اجتماعی، سیاسی و … .
ساختار قالب سه گلشن، خیلی بیش تر از غزل و قصیده، تنوع در فراز و فرود را به خود راه می دهد؛ به طوری که در هر قسمت از قالب سه گلشن( آغازگر، متن و پایانبخش) قافیه بندی جدیدی را می بینیم؛ پس قالب سه گلشن، آن حالت خلسه آورِ غزل را – دست کم با آن شدت- ندارد و مثل قصیده، متمرکز بر مدح و وصف کسی و چیزی نیست.
به این دلیل و یا از جمله به این دلیل، سه گلشن، قالب مناسبی برای سرایش اشعار اجتماعی، سیاسی و … است.
بعضی از امتیازات قالب سه گلشن در مقایسه با غزل
1- در تاریخ ادبیات فارسی به گمان قوی، هیچ قالبی حتی تا به امروز به محبوبیت غزل نبوده است؛ با این حال، زیبایی غزل تا حدود زیادی به دلیل توانایی های شاعران غزلسرا بوده است که توانسته اند غزل خود را به خوبی شروع کرده، ادامه داده و به نتیجه برسانند؛ اما خود قالب غزل چندان تفاوتی در آغاز و میانه و پایان خود ندارد جز این که در آغاز، هر دو مصراع بصورت همقافیه اند و در ادامه فقط مصراع های پایانیِ هر بیت، قافیه مندند؛ پس تفاوتی مربوط به ویژگی های قالب شعری بین میانه و پایان غزل نیست.
سه گلشن، هر سه رکنِ تکمیل کننده ی قالبی مهندسی شده را داراست: آغازگر+ متن اصلی+ یاپان بخش (نتیجه گیری).
2- وجود هر سه قسمتِ آغازگر، متن اصلی و پایان بخش در قالب سه گلشن علاوه بر این که شکل منظم و حساب شده ای به این قالب بخشیده، الگو و کلیشه ی مفیدی را نیز برای شاعر فراهم می آورد تا بتواند بیت اول شعر خود را به عنوانِ اسم و عنوان و مقدمه و یا بطور کلی به عنوانِ آغازگر آن بیاورد و در ادامه، خودروی شعر خود را به سمتِ قسمتِ متن اصلی شعر برانَد و سرانجام، با پیچیدن در آخرین تغییر مسیر، به سوی نتیجه گیری و پایان بخشیِ شعر، منتقل شود.
قالب سه گلشن، چنین چارچوب، الگو و کلیشه ای را برای شاعرِ خود فراهم آورده است؛ اما در غزل تقریبا تمام این زحمات بطور مستقیم بر دوش شاعر است و خودِ قالب غزل، کار چندانی برای شاعر در تفکیک آغاز، ادامه و پایان شعر نمی کند مگر در بیت اول که هر دو مصراع را همقافیه می آورند .
3- گاهی شاعر، بیت اول غزل را خوب شروع می کند و ممکن است آن بیت آغازگر حتی شاهکاری ادبی باشد؛ اما در ادامه ی غزل، به دلیل سختی قافیه یعنی محدودیت واژه هایی که می توانند بعنوان کلمات همقافیه در غزل بیایند، آن شاعر نمی تواند کلمات مناسبی بعنوان همقافیه بیابد و احتمالا غزلش را نیمه کاره رها می کند. در چنین مواردی هم تبدیل غزل به سه گلشن، بسیار راهگشا خواهدبود .
اشعاری در قالب جدید سه گلشن
1- ترانه، خانه ندارد
“ترانه، خانه ندارد. بخوان ترانه سرا! بخوان ترانه ی این دخترِ بدونِ سرا”
ترانه، خانه ندارد. چه کار باید کرد؟ دلی شبانه ندارد. چه کار باید کرد؟
شبانه، جوجه ی ناآشنا به بال زدن چو آشیانه ندارد، چه کار باید کرد؟
ترانه: کودکِ شبگردِ کوچه های دراز دری، نشانه ندارد. چه کار باید کرد؟
ترانه، زلفِ پریشان به دست باد نداد نظر به شانه ندارد. چه کار باید کرد؟
ترانه: این که به من شعر تازه می بخشد خودش ترانه ندارد. چه کار باید کرد؟
آهای مجلسیان! این که خانه ی مردم ترانه خانه ندارد، چه کار باید کرد؟
“ترانه، خانه ندارد. غزل نخواهم گفت و تا به نان نرسد، از عسل نخواهم گفت
بیا ترانه ی من! من غزل نمی خواهم به جز ترانه ی شیرین عسل نخواهم گفت.”
2- مانده گفتارهای واجب تر
// باز، چشم سیاهت ای بانو! نه؛ ادامه نمی دهم دیگر/
گفته اند از کمانِ آن ابرو . مانده گفتارهای واجب تر//
مانده دردِ عمیقِ نابغه ای با نبوغی بدونِ پشتیبان/
یا بمانَد به غُربتِ میهن یا بکوچد به خارج از ایران/
مانده در جامعه شناسیِ مان همچنان واژگانِ دیرینه/
گسترش یافتَه ست بالاشهر؛ زاغه ها دور می شوند از آن/
و مقام و مدیریت چندی ست بینِ ژن های خوب می گردد/
دیگران هم غریبه اند همه، غیرِ هنگامِ رأی دادنِ شان/
رفته ارباب و آمدَه ست جناب؛ بچه هاشان مُشابهِ خودشان/
ای شهیدان انقلابیِ مان! باز گردید! شد وطن، ویران/
// حرف حق را کسی نمی شنود . شعرهای قشنگ باید گفت/
باز، چشم سیاهت ای بانو! از همان نقش و رنگ باید گفت. ///
3- کارتن خواب جان!
کارتن خواب! زود باش بیا/ اهل صید و صعود باش بیا/
باز، کفشی جدید آوردم/ و پتو هم رسید، آوردم/
شب یلدا، مبارکت باشد/ هرچه دستم رسید، آوردم/
کارتن خواب! شاد باش ببین/ آمدم. صد امید آوردم/
کارتن خواب جان! عدالت هست/ از حقوق شما، حمایت هست/
کارتن خواب جان! بهانه نگیر/ دولت و ملت و کرامت هست.//
4- سهمیه در دست
“رسید سهمیه در دست و، دست داد به ما به دستِ سهمیه، درد است و، دست داد به ما”
و هیچگاه شبیهِ شهیدِ خویش نبود/ شبیهِ عاطفه ی سرخِ عاشقیش نبود/
چه نسبتی به شهیدش …؟ درست یادم نیست/ ولی بدون شک این جایگه به ریش نبود/
و ماجرای مدیریّتِ “برازنده” / از این که نسبَتَکی داشت، هیچ بیش نبود/
“گذاشت بر سرِ نامِ شهید، میزش را/ و چید مایه و سرمایه ی عزیزش را/
به نقدِ همچو من این میز ناتمیز مباد.//”
5- سخن های آتشین
“دل، سخن های آتشین دارد. دارد از عمقِ درد می سوزد/
نه فقط بانوانِ دل آذر که دلِ هرچه مرد می سوزد/”
کاش! می شد نَدید جامعه را؛ هرکسی هم به کار خود می رفت/
مثل بی اعتباریِ دوران درپیِ اعتبار خود می رفت/
پدری پیش خانواده ی خود … . پدر،آتشفشانِ خاموش است/ نه شبیهِ گدازه ای که روان، پیِ دود و غبار خود می رفت/
مادری پیش دختران خودش … . مادر، آتشفشانِ جاری شد/
از دلش پل به چشم خود می زد. آتشی بر مزار خود می رفت/
عده ای هم که می رسند از دور، هر سه یا چار سال یکباره/
پوستر، عکس، افتخار، شعار، شهر ما زیر بار خود می رفت/
عده ای خوش به حالشان شده است؛ چون رعیّت، حلالشان شده است/
گرگ، پشت گریم و نُطق و ادا، رهگذارِ شکارِ خود می رفت/
“این سخن های آتشین… . باشد! فقط از راه دور، گوش کنید!//
ما که رفتیم و دیگران رفتند. لااقل در عبور گوش کنید!//”
6- حرف هایی بلند
“شعر، زیباترین تریبون است؛ حرف هایی بلند می طلبد/
تا تَسَلّا و مرهمی بشود، شاعری دردمند می طلبد//”
مشکلاتِ زیادِ ما کم نیست. شاعر از زلف یار می گوید/
بچه های طلاق، بد یُمن اند؛ شعرِ بوس و کنار می گوید/
پدری، مدتی ست بی کار است؛ تلخ گفتار شد؛ گرفتار است/
همسرش باردار و بیمار است؛ از غمِ انتظار می گوید/
دست های لطیفِ بیوه زنی مثل دستانِ پیرمردان شد/
چشمِ پاکِ همیشه پُر شرمش، از غمی بُردبار می گوید/
چار راهِ رفاه، پشت چراغ، دختران، گل حراج کردند و /
گلِ بی عطرِ کاغذی، چیزی، از بدِ روزگار می گوید/
فاصله بین ملت و دولت، راهِ این جلگه است تا قله/
شاعرِ بی غمِ تغزّلباز، باز وصف بهار می گوید/
“شاعران در شبِ ملایمِ شعر فقط از شوق و آرزو گفتند/
عده ای از دو چشم دلبرشان، جمعی از حلقه های مو گفتند/
باز هم دخترانِ گل در دست …. باز هم مردمانِ پایین دست … ./
باز هم شاعران در این بُن بست، غزل از مهرِ ماهرو گفتند . //”

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):

نظرها
  1. جواد مهدی پور

    تیر 2, 1398

    سلام و عرض ادب محضرتان جناب استاد رضاپور گرامی

    از مطالب ارزشمند شما در مورد قالب سه گلشن بهره مند شدم
    بسیار عالی و شیوا توضیح داده اید

    اختیاری که این قالب شعری به شاعر می بخشد قابل توجه است و نکته ی خوبی که به آن اشاره فرمودید دست غزلسرایان را این قالب شعری باز تر گذاشته است

    امیدوارم بتوانیم در معیت دوستان با ممارست بیشتر در این قالب هم سروده هایی داشته باشیم

    برایتان توفیق روز افزون آرزومندم

    نمونه هایی از شعر سه گلشن در موضوعات اجتماعی و سیاسی ، بسیار عالی بود لذت بردم

    دستمریزاد

    سر بلند باشید به مهر

    درود هاااااااااااا

    🌺🌺🌺🌺🌺💐

  2. مریم محبوب

    تیر 3, 1398

    هزاران درود 🌷

    بسیار زیبا و پر معنا سروده اید 🌷

    💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐

  3. درود بر شما

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا