🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 شناخت شناسی – زبان و اندیشه ی مهدی اخوان ثالث به قلم: عابدین پاپی(آرام)

(ثبت: 257087) اسفند 18, 1401 
شناخت شناسی – زبان و اندیشه ی مهدی اخوان ثالث به قلم: عابدین پاپی(آرام)

الف)اخوان نگاهی در نگاها
اخوان ثالث درروستایی به نام «فَهْرَجْ از توابع بخش مرکزی شهرستان یزد به دنیا آمد. وی متولد 10 اسفند 1307 و درگذشته ی 4شهریور 1369است.

اخوان شاعر و ادیب بود و درموسیقی پژوهی هم می¬گویند که دستی داشته اما بیشترعُقلای ادب او را شاعر و ادیب می¬دانند. تخلص این شاعر دراشعارش م. امیداست .اخوان را می¬توان چه ازحیثِ سلایق فکری و چه ازلحاظِ علایق رفتاری منتقد و معترض ِوضعیت موجود آن زمان برشمرد به طوری که تنها شاعرِمعاصری بود که نسبتِ به بافت نگاه به جامعه و ساختِ سیاسی – اجتماعی درتقابل و تضاد بود و همیشه شرایط و اوضاع اجتماعی و سیاسی وقت را به بوته ی نقد می¬کشاند.

اشعاراخوان ازتم(درون مایه) و برون پایه ی اجتماعی و انتقادی خاصی برخوردارشده¬اند وگاه و بی¬گاه حوادث زندگی مردم نیزدر اشعارش بایش و زایشِ خاصی را نشان می-دهند. شعر ثالث حاوی لحنی حماسی اما آمیخته و بیخته ی به صلابت و سنگینی و حتا سلامت فکر شعرخراسانی است و درجهاتی در بردارنده ی ترکیبات نو و تازه با تصویرگری های خلاقانه و بدیع است.ازلحاظ سیر فکری و فرگشت ادبی این شاعر باید ابرازداشت که این شاعر مسیر شعری خود را با شعرکلاسیک آغاز کرد ولی من بعد به شعر نیمایی علاقه و عُلقه ی بسامدی پیدا کرد و درآخرین اثرش دوباره به شعرکلاسیک روی آورد. نبوغ فکری و بلوغِ اندیشه ی فرآرونده ی اخوان به حدی بود که می¬توان یک:«پارفت ادبی- فکری» را درآثار و شخصیّت این شاعر دریافت و پیدا کرد. ثالث علاقه ی وافری به نوازندگی تار و مقام های موسیقی خراسانی هم داشت که کم و زیاد این روند و روندگی دراشعارش دیده می شود. ازحیثِ سبک شناسی: چیره دستی خاصی درشعر حماسی دارد و درون مایه های حماسی را درشعرش به خوبی بکارمی بندد و البته جنبه هایی از این درون مایه ها را به استعاره و نماد هم آراسته می¬کند. از نگاه برخی از علاقه مندان به ادبیات و عُقلای ادب و منتقدین آن تصویری که از م. امید درذهنِ بسیاری از مردم وجود دارد و درذهنِ مردم بایگانی شده که همیشه ازاو یاد می¬شود این است که ازحیثِ عقیدتی آمیزه¬ای ازتاریخ ایران باستان و آراء عدالت خواهانه از وی ساخته به طوری که دراین رهگذرگاه ایران دوستی او جنبه ی مبالغه آمیز نیزپیدا کرده اما ازاین نگاه شعراخوان نوعی رئالیسم جادویی است. وی پلی بین سُنتِ تاریخ و صنعتِ مدرن امروز می زند و درزبانِ شعرش مهم ترین عنصر شکوفایی « اومانیسم»یا همان انسان گرایی است. سُنت یادگار گذشتگان است که خود را درمیراثِ آیندگان به خوبی نشان می¬دهد. سُنت به معنی آرکائیک نیست بلکه روشی است که خود را درابعاد مختلف و به طورحیات بخش در زندگی ایندگان نشان می دهد و اخوان تابع چنین سنتی است زیرا که روش پیشینیان را دررگ و شریان های حال و آینده تجویز می¬کند و این روش دراشعاراخوان به خوبی نمایان است. اگرچه خودِاخوان براین اصل اعتقاد دارد که:«من به گذشته وتاریخ ایران نظردارم.من عقده ی عدالت دارم . هرکس قافیه را می-شناسد ، عقده عدالت دارد . قافیه دوکفه ی ترازواست که خواستار عدل است . گهگاه فریاد و خشمی نیز داشته ام.» اما روشنگری و نگاه روشنگرایانه وی به حال وآینده نیز به دورازذهن نیست چرا که به هر طریقی می¬خواهد که بافتِ تاریخ را با ساختِ صنعت و مدرنیته هم کلام کند و این شیوه در اشعارش هویداست. او به دنبال زبان سازی و شفافیت زبان درجهت لباسی نو بر تنِ تاریخ نیزهست. شعراخوان یک دوپارِگی فکری – فرهنگی است که یک پاره ی آن به شعرکُهن فارسی برمی¬گردد و پاره ی دیگرش شعر نیمایی است و این شکاف و میان شکافی ازعمده مهارت های اخوان درزبانِ شعرش محسوب می شود. هوشنگ گلشیری نویسنده ی معاصر ایران اخوانِ ثالث را رندی می¬داند ازتبار خیام با زبانی بیش و کم میانه ی شعرنیما و شعرکلاسیک فارسی. اسماعیل خویی شاعر ایرانی مقیم بریتانیا که پارسال فوت کردند و از پیروان سبک اخوان بودند براین اصل معتقد است که اگردو نام ازما به آیندگان برسد یکی ازآن ها احمد شاملو و آن دیگر مهدی اخوان ثالث است که هردوی آن ها از شاگردان نیما یوشیج اند.» اخوان یک ناسیونالیسم ادبی را درایران و زبان شعر خلق می¬کند. او به موطن و تمدن و تاریخ ایران عشق می ورزد و جهان بینی آن یک نهان بینی را از تمدن و تاریخ باستان به تصویر می¬کشد. نگارنده درمقاله:«ازشکاف تا میان شکافی شعراخوان ثالث» که در 20 آبان 1397 درماهنامه فرهنگی چوک منتشر شده درباره ی این شاعرچنین گفته ام:«پارادایم و یا الگوی فکری اخوان را می¬توان بربنیادِ شعر و نگرش های ادبی بنیان نهاد. آنتولوژی (هستی شناسی) شعراخوان نیازِ به دامنه ی تحقیق و پژوهش فراوانی دارد و شعر آن را می¬توان یک:«آریان شعر» نامید. او با تاریخ باستان و زبان های باستانی و متون تاریخی – ادبی آشنایی دارد و علاقه و عُلقه ی بسامدی هم به تاریخ باستان و به ویژه مذهبِ زردُشت ، مانی و مزدک از خود نشان می¬دهد. پنداشت این است که درابعادی شعراخوان برمحور نمادها و نمودهایی اهورایی درحرکت است که البته درد و رنج جامعه ی کنونی را هم به تصویر می¬کشد اما این ژانر شعری خبری ازآینده ندارد و با این که از این شاعر هم شعرکلاسیک برجامانده و هم شعرنیمایی اما نوعی آنتی تز را می¬توان درتفکر ادبی آن دریافت کردکه فکر نمی¬کنم شعراخوان ازآبشخور ادبیات تطبیقی (کلاسیک و نو) تزریق کرده باشد بلکه نوعی میان شکاف است که خود را دربین سنت و تجددِ آن زمان پیدا می¬کند و این پیدایی مرتبطِ بازیست بوم اخوان هم هست . نظر و منظر اخوان در بخشی از زمان و مکان با بویه ها و سویه های مشهدکلاف می¬خورد و دربخشی دیگر تهران را برمی¬گزیند. یک تجربه ی نابه هنگام که وی را از شعر کلاسیک ِموطن خود به دامانِ شعر نو ایرانی ( نیمایی) پرتاپ می¬کند. به قول آلبرکامو:«خیلی زود یاد گرفتم که توپ ازطرفی که فکر می¬کنید نمی¬آید.»
به هرروی، من فکر می¬کنم اخوان ثالث یک شاعر میان شکاف است که وزن و قافیه همیشه او را درمنظوم بودن درکار کمک می¬کنند و رهایی از وزنِ نیما هم درساختارِ شعرشان دیده نمی شود بلکه نوعی همگرایی است که کانسپت هایی تازه را در زبان شعر نو می¬آفرینند. لذا تصور براین است که این میان شکافی شعرِاخوان نیازِ به بازآفرینی نیزدارد . هر شاعر و یا هنرمندی شعرشان به تاریخ می¬پیوندد و بازآفرینی شعر او را طرفداران شاعر با مؤلفه هایی جدیدتر دنبال می¬کنند که دراین راستا کمتر به شعراخوان توجه شده است. شعراخوان هم نیازِ به بازآفرینی دارد و هم نیازِ به بازنمایی و بازتولید که این مهم بایستی دردایره ی زبان و ادبیاتِ فارسی ما اتفاق بیفتد. بازیابی زمانی و بازپروری مفاهیم و مصادیق مکانی و عقیدتی ، چند الگوی شعری را درجامعه برجسته نمودند که یکی شعرسهراب سپهری بود و آن دیگر شعرِ احمد شاملو و شوربختانه به شعرِاخوان حتا کمتر از شعرِ فروغ التفات شده است و ادبیات و شعرنو را می¬توان برسه بنیادِ:«باب شدن، مُدشدن و اندیشه شدن» پایه گذاری کردکه شعراخوان بربنیادِ اندیشه شدن است و چون جامعه ی آن زمان به سمت مدرنیته و من بعد پست مدرن درحرکت است و مهم ترین تقابل با ادبیات، اندیشه ، معناگریزی و اندیشه گریزی می باشد بنابراین داشته های اخوان دچارِ یک ایستایی می¬شوند که تا به حال باز آفرینی خود را به معنی واقعی به دست نیاورده-اند. شاید بتوان گفت ما هنوز به آن خودواقعی شعر اخوان نرسیده¬ایم و علت اصلی هم این بود و هست که یک جایگزینی زود هنگام و یک هم نشینی نابه هنگام به سرعت جای ادبیات پایه و بومی راگرفت و گرفته که ارزش های ادبی موطن خویش ازیاد برفتند. اخوان ثالث را دریک کلام دردایره زبان و ادبیات ایران می¬توان:«ناشناخته ای شناخته» برشمرد برخلاف صادق هدایت که بازمن درمقاله ای ایشان را:«شناخته ای ناشناخته» توصیف کرده¬ام و فکرمی¬کنم خیلی ازشناخته های اخوان نیازِ به بازبینی دارد. به هر روی، مهم این که اخوان درشعر دارای دو پارامتر مهم به نامِ زبانِ شعری و اندیشه است.اگر بخواهیم زبان این شاعر را شناخت شناسی کنیم می¬توان گفت این زبان ریشه دریک تفکر و سلایق روحی و روانی دارد و ازجانبی دیگر هم فرهنگ و بومیت دو عنصرِمهم اند که درزبان شعر این شاعر دیده می¬شود. با روان شناختی متنِ شعر اخوان می¬توان چنین دریافت که این شاعر تابع تاریخ و فرهنگِ ایران است و می¬خواهد که زبانِ شعر را با نشانه ها و باورداشت ها و عادات و آداب دیرینه این سرزمین آشتی دهد .
ب)کتاب شناسی : آثارقلمی این شاعر به شرح ذیل است که اغلب نامِ آثار ارتباط موضوعی و بارمعنایی خاصی را با تاریخ باستان و حماسه برقرار می¬کنند:
1-اَرْغُنونْ یا اَرْگانونْ به معنی ابزار و وسیله است . نامی است که شاگردان ارسطو برشش رساله از تألیفات وی در علم منطق نهادند. نام سازی است و نامِ دخترِ (یونانی) هم هست. اززوایایی دیگر نامِ کتابِ منطق ارسطو هم هست که درآن علم منطق رابه طور تقریبی به اکمال رسانیده است. این دفتر شعر به روش و شیوه ی شعرکُهنْ سُروده شده وگرچه اخوان بعدها به سمتُ شعر نو هدایت و سوق یافت اما چشم نوازی و چشم اندازی قلم اش و بیانِ افکار و آراء و احساسات وی دراین اشعار به خوبی دیده می¬شود. دلیل نامگذاری کتاب نیز شاید به خاطرِتبحر و مهارتی است که ایشان درموسیقی داشتند و چون با سازهای ایرانی آشنا و عجین بودند بنابراین نامِ این مجموعه را ارغنون گذاشته اند. بن مایه ی اشعار انتقادی-اعتراضی است توأم با مضمون هایی چون عشق به میهن و پرچمداری عدالت که این مهم با لحن کوبنده وحماسی خاصی همراه است. اخوان درزمانِ خود یک پارادایم فکری( الگوواره) بود که روشنفکران هم عصر وی با تأسی و تبعیّت از اندیشه و گرایش های فکری آن به نگره و نگرش تازه¬ای درزمینه های اجتماعی و سیاسی دست یافتند.
2-زمستان: عنوانی است که اخوان برای این دفتر شعر انتخاب نموده¬اند. زمستان مشهورترین اثرِاخوان ثالث است که شعرزمستان این شاعر به سرعت دراذهان جا گرفت و وردِ زبان ها افتاد. این شعر دردی ماه 1334 به دایره ی سُرایش آمد و از دو لایه ی معنایی و پایه ی زبانی برخوردار است. لایه ی ظاهری آن همان زمستانی سرد و سیاه و طولانی (زمستان واقعی ) را به نمایش می¬گذارد و از تنهایی و ناامیدی عتیق و عمیق چنین زمستانی سخن می¬راند و دیگری (زمستانی خیالی – ذهنی ) است که ریشه درواقعیّات آن زمان هم دارد زیرا که این زمستان لایه ی زیرین یا تاریخی شعر را بیان می¬کند که فضای سیاسی و فرهنگی ایران پس ازکودتاه 28 مرداد 1332 را به تصویر می¬آورد. موسیقی شعر دروزن هزج یا مفاعیلن—U) —)سُروده شده و طولانی ترین مصراع ها از شش مفاعیلن و کوتاه ترین مصراع ها که همان مصراع آخر است از یک مفاعیلن تشکیل می-شود. زبان شعر از لحنی انتقادی –اعتراضی بهره مند شده و شاعر دراین سُروده هم ازعناصر ِزبانی آرکائیک مُستفاد می¬شود و هم اززبانِ محاوره¬ای و زبانِ آکادمیک به خوبی بهره مند شده است . رویکرد شاعر درشعر زمستان به جامعه و طبیعت زمانِ خود به طورحتم انتقادی و کوبنده است و این شعر از جنبه های زبانی و ادبی قابلِ توجه و تأملی برخوردار گردیده است. گزینش کلماتِ نو درشعر به تازگی و بالندگی زبانِ شعرکمکی بایسته نموده است . نامِ شعر زمستان است و به طورِ یقین اخوان از شعر زمستانِ شکسپیرهم درابعادی وام گرفته با این تفاوت که شعرِ اخوان از زمستانی سخن می¬گوید که با سلایق روحی و علایق سیاسی- اجتماعی مردم کلافی عمیق خورده است اما شکسپیردرواقع به مؤلفه های خودِ فصلِ زمستان در یک روستادر(انگلستان) درقالبی هنری و ادبی می¬پردازد .
3-آخرِ شاهنامه: سومین دفتر شعراخوان محسوب می¬شود که درسالِ 1338 منتشرشده است . کتابی تک جلدی است که ازحیثِ درون مایه و اعتبارِمعنا و اعتماد زبان و تفسیر فی مابین زمستان و از این اوستا قرارمی¬گیرد.
4-از این اوستا: چهارمین دفتر شعراخوان به شمار می¬رود که درسال 1344 تهیه و تدوین شده است . از نامِ کتاب پیداست که اشعار ارتباطِ معنایی خاصی را با تاریخ ایران باستان برقرار می¬کنند و دراین دفتر شعر توجه اخوان به تاریخ باستان و آریان ها قابل مشاهده وتأمل است.
5- منظومه ی (شکار): یا شکارِ یک منظومه سُروده ی اخوان ثالث دربهار 1335می¬باشد که بعدها با یکسری تغییرات(ده سال بعد) منتشرگردید. این دفتر یک راوی دارد که به طور تقریبی رویکرد اخوان دراین منظومه شعر داستانی است به گونه ای که منظومه ی شکار روایتی فخیم و بسیار زیبا از قصه ی روز آخر زندگی یک صیاد سالخورده¬ای را بازگو می¬کند که برای شکار به جنگلی در مجاورت آبشار می¬رود . مهم ترین مؤلفه ی این دفتر تصویرسازی شاعر از فضای شعر است و گزینش کلماتی تازه که به زیبایی زبان شعر می¬افزاید ضمن این که عنصرِ زوایه دید درشعر توسطِ شاعر به خوبی لحاظ شده و سایر آثاری که در پی همین آثار متولد شده¬اند که می توان به: عاشقانه ها و کبود؛ بهترین امید؛ زندگی می¬گویداما باز باید زیست، درحیاطِ کوچک پائیز درزندان، دوزخ اما سرد، توای کُهن بوم و بردوست می¬دارم و سایرآثاری اعم از:شبِ عیدی( داستانی به لهجه ی مشهدی)- درخت پیر و جنگل- نقیضه و نقیضه سازان- مردِ جن زده- عطا و لقای نیما یوشیج و شاملو مردی دوست داشتنی و غیره اشاره نمود. بدین حال، اخوان درآثارِ خود ازنوعی فرگشت فکر- ادبی بهره مند شده که به طورِ حتم درد و دردمندی بن مایه ی آثار وی به شمار می¬روند که درد و دردمندی با منِ شخصی و منِ اجتماعی این شاعر کلافی عمیق خورده¬اند. اخوان را باید شاعر:«دردهای دردمند»نامیدچرا که درد و دردمندی دو عنصرِمهم درشعر شاعرند که این دردها فردی نیستند بلکه دردِ من و تو و او و درکل اجتماع هستند که شاعر به خوبی این دردها را درقالب و بافتِ شعر لحاظ و بیان می¬کند.
نمونه ها و گونه های شعر:
نمونه ی 1: ما فاتحان شهرهای رفته بربادیم/ با صدایی ناتوانتر زانکه بیرون آید ازسینه/ راویان قصه های رفته از بادیم /کس به چیزی ، یا پشیزی ، برنگیرد سکه هامان را/ گویی ازشاهی ست بیگانه!
نمونه 2: من اینجا بس دلم تنگ است!/ و هر سازی که می¬بینم بدآهنگ است/ بیا ره توشه برداریم/ قدم درراهِ بی برگشت بگذاریم/ ببینم آسمانِ هرکجا آیا همین رنگ است؟
نمونه3: تو چه دانی/ که پسِ هر نگه ساده ی من/ چه جنونی ، چه نیازی، چه غمی است؟/ تا جنون فاصله ای نیست/ از اینجا که منم…
نمونه4:
به دیدارم بیا هرشب/ دراین تنهایی تنها و تاریکی خدامانند/ دلم تنگ است/ بیا ای روشن، ای روشن تراز لبخند/ شبم را روز کن درزیر سرپوش سیاهی ها/ دلم تنگ است…

نمونه 5:
سلامت را نمی¬خواهند پاسخ گفت
سرها درگریبان است
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید ، نتواند
که ره تاریک و
لغزان است
وگر دست محبت سوی کسی یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است
نفس ، کز گرمگاه سینه می آید برون ، ابری شود تاریک
چو دیدار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاین است ، پس دیگر چه داری چشم
زچشم دوستان دور یا نزدیک ؟
مسیحای
جوانمرد من ! ای ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است … آی
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای
منم من ، میهمان هر شبت ، لولی وش مغموم
منم من ، سنگ تیپاخورده ی رنجور
منم ، دشنام پس آفرینش ، نغمه ی ناجور
نه از رومم ، نه از زنگم ، همان
بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در ، بگشای ، دلتنگم
حریفا ! میزبانا ! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد
تگرگی نیست ، مرگی نیست
صدایی گر شنیدی ، صحبت سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگزارم
حسابت را کنار جام بگذارم
چه می گویی که بیگه شد ، سحر شد ،
بامداد آمد ؟
فریبت می دهد ، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست
حریفا ! گوش سرما برده است این ، یادگار سیلی سرد زمستان است
و قندیل سپهر تنگ میدان ، مرده یا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود ، پنهان است
حریفا ! رو چراغ باده را بفروز ، شب با روز یکسان است
سلامت
را نمی¬خواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر ، درها بسته ، سرها در گریبان ، دستها پنهان
نفسها ابر ، دلها خسته و غمگین
درختان اسکلتهای بلور آجین
زمین دلمرده ، سقف آسمان کوتاه
غبار آلوده مهر و ماه
زمستان است.
ج)شناخت شناسی شعرِ اخوان:
1-جنبه ی فکری: شعراخوان برگرفته ازپارادایم(الگوواره) ادبیات کُهن ایران است. به ویژه ادبیات و زبان باستان و برگرفته ازتفکرِ زردشت، مانی و مزدک. درشناخت شناسی شعراخوان می¬توان تفکر و ایدئولوژی وی را یک تفکرِنابِ تاریخی- ایرانی برشمرد. پایه فکر اخوان بربنیان تفکر؛ ایدئولوژی، فرهنگ ، زبان و سلایق فردی و روحی وعلایق اجتماعی و تاریخی تاریخ ایران بنا شده است.اخوان درشعرتنها یک مبتکر نیست بلکه یک مُفکر(اندیشنده) است که ابتکار خود را درشعر به تثبیت می¬رساند.
2-جنبه ی زبانی: صنعتِ واژه¬گزینی درشعرِاخوان به خوبی لحاظ می¬شود و ازکلماتی کاملاً ایرانی-باستانی و درابعادی اجتماعی و جناس محورتوأم با استعاره مندی و نماد و تشبیه استفاده می¬کند و به همین خاطر است که استتیک( زیباشناختی) درشعرشان هویدا می¬شود. بهره گیری ازکلماتی متجانس که ازجناس و سجع برخوردارند به ریتم و آهنگ و وزن و زبان شعر اخوان کمکی بایسته و شایسته می¬کند. زبان شعر یک شور دارد و یک شعور که اخوان با فرهنگ این دو آشنایی کامل دارد و به خوبی می¬توان صنعتِ چند صدایی را درشعر اخوان ملاحظه کرد.
3-جنبه ادبی: شعراخوان ازحیثِ سبک و روش شعری ایرانی و باستانی است و ازسبک خراسانی تزریق می¬کند.احساس و عاطفه و تریلر(هیجان) و دردرمندی درادبیات شعرِاخوان دراوجِ موج هاست. ادبیات اخوان یک ادبیاتِ حماسی و بومی است و ادب و متانت و عدالت خواهی و انسانیّت دراین بیانِ شعری به عینه مشهود است . جنبه ی ادبی شعراخوان یک جنبه ی اومانیستی دارد و یک جنبه ی اعتراضی- انتقادی که این دو را با هم درقالبی حماسی و با بیانی نمایشی توأم با احساس و دردمندی بیان می-کند.شعراخوان شعری درقالب مؤلفه ها و المان های ادبی شعر کلاسیک و نو است و اغلب صناعات ادبی و شاخصه ها و عناصرِادبیات را با شیوه ی جدید درشعرش لحاظ می¬کند. جنبه ادبی شعر اخوان ازاین لحاظ است که وی با گزینش یک سبک جدید ازآن شعار با ادبیات فاصله می¬گیرد و عبورازادبیات را با فهمیدنِ پایه های ادبیات گزینش می¬کند و زبان فخیم و حماسی شاعر خود عاملی است که جنبه ی ادبی شعر او را بیشتر تقویت می¬کند.
د)فرمالیسم یا ادبیات فرمالیستی (formalism) درشعر اخوان:درادبیات مکتبی درنقد ادبی و نظریه ی ادبی است که به طورعمد اهدافی ساختاری دریک متن خاص را پیگیری می¬کند . یعنی به فرمِ متن توجه دارد و ساختار ِمتن را مورد مداقه و مطالعه قرارمی¬دهد و به تأثیرات بیرونی و اجتماعی توجهی ندارد. فرمالیسم یا فرم گرایی یا همان ظاهرگرایی یا لباسیسم ظاهر مفهومِ فرهنگ یا نفوذِ اجتماعی ، محتوا و نویسنده را رد کرده یا به سادگی برای اهداف تحلیلی¬اش نادیده می¬گیرد و درعوض ، برحالت ها، گونه ها ، گفتمان و شکل ها(فرم ها) متمرکز است. فرمالیسم هنری براین اعتقاد پایبند است که ارزش یک اثرِهنری تنها و تنها به فرم آن (چگونگی ساخت و ویژگی های دیداری اش) است. یعنی نگاهی مهندسی به هنر دارد که چنین نگاهی درجوانبی هم جوابگو نیست و انتقادات فراوانی برفرمالیست ها وارد است چه این که نظر و منظر هنرمند به مانند مهندس نیست و به طورحتم زاویه ی دید این دو درطراحی و ترسیم و تولید فرق می¬کند. به هرروی، درهنر دیداری ؛ فرمالیسم بیان می¬کند که تمامِ چیزهای ارزشمند یک اثر در خودش نهفته است و عواملی مانند ظرف تاریخی ساخت، زندگی هنرمند یا هدف هنرمند ازساخت اثر دردرجه ی بعدی اهمیّت قرار دارند. تاریخچه ی فرمالیسم به سال 1914 برمی¬گرددسال که ویکتورشکلوفسکی درروسیه رساله ی به نام:«رستاخیز واژه » را منتشر کرد که به عنوان نخستین سند ظهور مکتب فرمالیسم شناخته شده است. فرمالیست ها به شکل و ظاهراثر توجه خاصی دارند و نزدیک به فهم آن که مفهومِ دیگرِ فرمالیسم همان شکل گرایی است .آنان سمبل های همین شکل را به دایره ی وارسی و بررسی می¬برند. با مفهوم و زیرلایه های معرفتی اثرکاری ندارند و درخیلی از جوانب معناگریز و ازسویی دیگرتصویرمند و زبان گرا هستند. درفرمالیسم ارزش های فرمی اثر چربش و چرخش بیشتری را نسبتِ به ارزش های محتوایی اثر از خود به بایش و نمایش می¬گذارد. تصویرسازی حماسی و گرایش به ملی¬گرایی در زبانی شعر اخوان موج می¬زند و چه بسا شعراخوان درجوانبی به ارزش های فرمی درشعر هم التفات دارد اگرچه هر شاعری ازدو ساخت مندی درزبان بهره مند شده که این دو شاملِ ساختِ ظاهر و ساختِ باطن یا محتواست و بی تردید در برخی ازآثار و با توجه به علم شناخت شناسی که به تفکر و ایدئولوژی و فرهنگ و زبان و سلایق فردی و اجتماعی و علایق روحی و روانی دراثرتوجه می¬کند لذا چه بسا که نوعِ شناخت شناسی شاعردر قالبی فرمالیسم (فرم گرایی) هم قرار بگیرد. هرشعری حاوی یک نمایش فکری و بایش زبانی است و اخوان نیز چون زبانی حماسی و قهرمانانه و عاطفی توأمِ با مؤلفه های انسانی داردبنابراین شعرشان درجهاتی هم می¬تواند فرمالیسم باشداما دریک منظرکلی شعراخوان فرمالیسم نیست بلکه رگه هایی ازپارامترهای مکتب فرمالیسم درشعرشان دیده می¬شودکه این مهم نیز طبیعی و ذاتی می¬تواند باشد و درجهاتی هم به نوع گرایش فکری شاعر بستگی دارد.

 

 

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند (2):

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا