🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 نقدادبی گروهی

(ثبت: 257171) اسفند 20, 1401 
نقدادبی گروهی

برای جنگ های صلیبی قدیم و جدید
قتل عام ارامنه در عثمانی
یهودی ستیزی اروپاییان
نسل کشی صهیونیست ها
در اراضی اشغالی
برای جدال دایمی
فرقه های مسیحی در ایرلند
جنگ هفتاد و دو ملت در شبه قاره
و برادر کشی ها مسلمان ها
در خاورمیانه
چقدر شرم دارم  بگویم
که چقدر می ترسم
تا قیامت
عرق شرم بنشانیم
بر پیشانی پیامبران مان

شاعر: حمیدرضا اقبالدوست

نقد ِ شماره یک نویسنده :سیاوش ِِِِپورِافشار

باجازه دوستان و به پیشنهاد دوست گرانبها محمد یزدانی جوینده “مطالبی چند بصورت منفک در مورد شعر جناب” اقبالدوست عرض می کنم  امیدوارم لیاقت آن را داشته باشم که مطالبی درخور به نام نقد بیان کنم / 1: شعر جناب اقبالدوست متن مدار است و این یکی از اهداف متعالی شعر است شاید بتوان یک شعر بسیار زیبا بدون مفهوم یا پیغام هم سرود و بر آن نام شعر نهاد2:/
شعر خصوصیاتی دیگر که از جمله احساس و عاطفه است را دارد وقتی شاعر با پیامبرانش دردمند عرق شرم بر پیشانی مینشاند احساس شاعر را جاری میبینیم /3/
شعر احضار کلمات و ادای متفاوت میطلبد که در این شعر میبینیم/ 4:/
شعر خصوصیات دیگر مثل موزون بودن یا مقفی بودن را میطلبد و البته شعر فرانو خصوصیاتی دارد مثل طرز ادای کلمات که موسیقی خاصی بجای وزن ایجاد میکند…. 5/  .. شعر نە باید معنا در بطن شاعر باشد و نه عیان مثل نثر
شعر جناب اقبالدوست از این منظر قابل نقد است نمیدانم خصوصیات شعر فرانو از این منظر چیست اما به شاعر محترم پیشنهاد میشود کمی بال خیال را به پرواز درآورند و کمی معنا را از  دسترس مخاطب در اوجی دورتر قرار دهند/
از منظر پدیدارشناسی پدیده ای تازه در این شعراتفاق نیفتاده مثلا آیا بهتر نیست شاعر بجای اینکه بگوید جنگ هفتاد و دو ملت بگوید جنگ هفتاد و دو پنجره یا هر واژه دیگری که دیدگاه و از دریچه ای که مینگرند را بیان کند
اینها را صور خیال میسازد و جانشینی عمودی بسیار در یک شعر لازم است
*****

نقد ِ شماره دونویسنده :علی اصغر اقتداری
درود بر عزیزان
با تمام احترامی که برای جناب اقبال دوست قایلم باید به عرض برسانم که جز یکی دو مورد شاعرانگی در این کار ندیدم   ونتوانستم با آن چنان که باید ارتباط بر قرار کنم . شعری موفق است که روح خواننده را قلقلک بدهد واحساسی از نوع زیبا شناختی در او به وجود آورد . شاید ضعف از ذهن ناتوان من باشد ولی هیچ احساسی را در من به وجود نیاورد  که بتوانم خودرا راضی کنم که از منظر شعر به این کار نامبرده نگاه کنم .
نمی خو اهم عرض کنم که نوشته ی ایشان پیام نداشت ولی می توانم بگویم که یک نثر معمولی وفاقد هرگونه زیبایی یک شعر موفق بود.با پوزش از رک گویی  این نظر من بود وشاید هم درست نباشد
*****
نقد ِشماره سه : نویسنده: محمد یزدانی جوینده
سلام خدمت دوستان و کسب رخصت از شاعر محترم  حمید رضا اقبالدوست عزیز  سپاس ویژه  از منتقدین گرانقدر سیاوش پور افشار و علی اصغر اقتداری  /  اگر ساختار شعر را کلاف شکل و محتوا بدانیم در کارهای فرانو نظر به پیروی از زبان نثر  به جای زبان نظم در بدنه ی این شعر  نیز  شاهد نثر ساده و بی پیرایه هستیم تعداد اندک حروف ربط  به تفاوت این  نثر با نثر  رسمی انجامیده است که نکته ای مثبت است اما همین تعداد اندک حروف ربط یکی در ابتدای شعر  (برای )  یکی در پایان مقدمه است (و)   آمده است که قابل انتظار است یعنی از وجود اتفاق خاص جلوگیری می کند بنابراین  برای زبان نثر فرانو که در موازات یا مقابل یا جانشین زبان نظم است چندان پسندیده نیست  کلمات اضافه ای  نیز دیده می شود که شرح گزاره هاست  برای مخاطب  امروز شرح گزاره نیاز نیست   در ربط مقدمه  به پایانبندی  اصل غافلگیری رعایت شده است  از نظر زبانی ( نثر در موازات نظم )  با وجود ضمایر مضمر تا حدی  گرایش به چیدمان پیر استه دیده می شود که نکته  مثبت زبانی است  تکرار  یک کلمه در دو سطر متوالی در تاکید بار انتقادی  محتوا ثمر بخش است  هرچند چشم نوازی پایانبندی را کاهش می دهد / چقدر شرم دارم / بگویم که چقدر می ترسم /در پیام این شعر انتظار صلح کل  نهفته است  صلح کل در مقابل جنگ و صلح  موضوعی است که در قلمرو  ایده پردازی قابل نقداست
*****
نقد شماره چهار نویسنده :محمد_وثوقی
نوعی از اشعار را «تمثیلی» می‌نامند. حکایتی نقل می‌شود و خواننده باید با دریافتی تمثیلی، منظور نویسنده را دریابد. به اصطلاح بیانی، مشبه‌به ذکر می‌شود و خوانند باید مشبه را کشف کند. کلیله و دمنه نمونه‌ی بارز این تکنیک است.
دوم
اشعار جناب اقبالدوست را از منظری که یاد شد، می‌توان «شبه تمثیلی» دانست. کل متنی که مورد گفتگوست، مثلی است برای این‌که بگوید: جنگ و دعوا و اختلاف میان «پیروان» است و نه «سران»، پیروانی که در واقع، خلاف خواسته‌ی رهبران‌شان عمل می‌کنند.
سوم
«فرانو» (با توضیحاتی که از خود جناب اقبالدوست در این‌باره خوانده‌ام) مثل شعر آزاد (موسوم به سپید) روش خطرناکی است! یا آن‌چه از کار در می‌آید شعر محض است یا نوشته‌یی حداکثر ژورنال و اعصاب خردکن. جناب اقبالدوست در 40-50 درصد مواردی که دیده‌ام موفق عمل کرده‌است؛ به این معنا که توانسته از معدن اتفاقات روزمره، شعر استخراج کند و این درصد بالایی است برای فرانوسرایان. این یکی متن اما از آن موفق‌ها نیست. علت‌اش نداشتنِ «مشبهِ» شاعرانه (حرفی عمیق و تأثیرگذار یا عاطفی و دلنواز) است به آن قیاسی که یادآوری کردم.
چهارم
در فرانو اصل مطلب همین یافتن/نیافتنِ مشبهی ژرف و عاطفی (ادبی) است که نثر را شعر/ناشعر می‌کند. شاعرِ این شیوه اگر بخواهد از دایره‌ی شعر بیرون نیفتد باید همه‌ی تمرکزش را به یافتنی عمیق و تأثیرگذار اختصاص دهد؛ و گر نه میدان دیگری برای مانور ادبی در اختیار ندارد.
*****

 

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند (2):

نظرها
  1. سیدمحمدرضا لاهيجی

    اسفند 20, 1401

    سلام و درود
    بامداد نکو

    قبل از خواندنِ نقدِ نقادان نوشتارِ صاحبِ اثر را نگاهی انداختم و تنها چیزی که در آن مشاهده نکردم شعر بود و بیشتر آن را متن‌واره‌ای سردرگم و دستپاچه یافتم، اوّل به خود توپیدم و به همراه چاشنی چهار فحشِ پرسنلی خود را نق باران کردم که نکند بچه جان این جور و آن طور فکر می‌کنی، بعد به اسامی نقادان که رسیدم ابتدا نقد استاد خلدآشیان اقتداری را خواندم (شادی به‌یاد روحش و جایگاهش در بهشت باد) دیدم همان نگاهی که حقیر به این اثر دارم ایشان بیان فرموده‌اند!

    متأسفانه در دهه اخیر نگاه اشتباهی در بین شاعر و غیرشاعر جا افتاده و اپیدمی شده که شعرِ سپید وزن عروضی ندارد و هر فردی تا به سراغِ کلاسیک می‌رود و با وزن به مشکل بر می‌خورد به خوراک دیگری فکر می‌کند و سراغ صیدِ سپید می‌رود و هرچه دلِ تنگش می‌خواهد حسی و غیر حسی می‌نویسد و سطرسطر کنان به نام شعر سپید تحویل خلق الله می‌دهد!

    اوضاع جوری شده که نقد نیز می‌ترسد دهان باز کند حسابش بجای
    کِرامُ‌الکاتِبین با ملک‌الموت باشد از بس نقاد را قشنگ می‌شورند و از بندِ رخت نامیزان آویزان می‌فرمایند عزیزانِ خیلی سپیدسرا!

    عرضِ حقیر کلی بود و بیشتر دردِ دل زیرا صاحب اثر را نمی‌شناسم، همچنین معتقدم حداقل پنج اثر آخر هر شاعر را باید خواند تا به نقدِ درست و سالم، به دور از سلیقگی رسید!

    سلامت باشید

  2. درود واحترام جناب دکتر لاهیجی ارجمند
    از حضور و نظر لطفتان به راستی که خوشحالم حمیدرضا اقبالدوست از قلم های فرانوست یا به فرمایش جناب عالی خیلی سپید سرا
    حمیدرضا از دوستان قدیم است در سبک یادشده (فرانو) کوشا و موفق است
    نام و یاد روانشاد استاد اقتداری سبز در این آستانه ی بهار نو
    چشم بر هم زدنی چندسال گذشت؟
    اشعارزیبایتان همچنین نقدهای موردی در بخش نقد “شعرپاک” به قلم توانایتان را دنبال می کنم به سهم کوچکم اشتراک افکارتان را پاس می دارم
    پیروز باشید و پاینده

    • سیدمحمدرضا لاهيجی

      اسفند 20, 1401

      سلام و درود بزرگوار

      بنده به نام استاد اقتداری که رسیدم راستش دیگر نفهمیدم چی گفتم و تایپ کردم از بس این مرد، مرد بود و افتاده واقعا جای استاد اقتداری و استاد اسدی پویا (مسیحا) بسیار خالی ست!

      بزرگوار شما لطف دارید به حقیر، شهبال ها در کنج فروتنی نشسته اند حقیر گاهی قورباغه ام هوس ابوعطا خواندن می کند!

  3. حمیدرضا اقبالدوست

    فروردین 1, 1402

    عرض ادب و احترام خدمت دوستان و استادان گرامی، از اینکه به کار من توجه داشتید و مورد نقد و بررسی قرار دادید بی نهایت ممنون و سپاسگزارم و حتما به راهنمایی و تذکرات توجه خواهم کرد

    بهترین ها را برایتان آرزومندم، عیدتان مبارک

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا