🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
بسمه العزیز
ابتلا
چندگاهی در گمانی از وفا افتاده ایم
وهم آلوده به پندار صفا افتاده ایم
بس که در تلخی به سر شد زندگی مان گوییا
سرنگون در عشق در سال وبا افتاده ایم
چون نگین در حلقه نامردمان بنشسته ایم
ناگزیر اینجا به حالی مبتلا افتاده ایم
از اصالت چون نشانی نیست در این روزگار
بی سر و سامان به دامان بلا افتاده ایم
هر دم آید دهشتی دیگر به حال و روزمان
این چه بختی بود در وحشت سرا افتاده ایم
صبر کن مهدی که آخر می رویم از این دیار
گر چه ما در دام خلقی ناسزا افتاده ایم
#مهدی_رستگاری
سی ام شهریور سال یکهزار و چهارصد خورشیدی
بیست و یکم سپتامبر سال ۲۰۲۱ میلادی
غزل سرایی گروه «مکتب خانه عشق»
دفتر شعر روزگاران
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (6):
بهمن 10, 1402
درود بر شما
زیبا سرودید
از حقیقتی تلخ🌿
پاسخ
بهمن 11, 1402
درود و سپاس بانوی ارجمند . لطف عالی پاینده🌷🌹🌷🌹
پاسخ
بهمن 10, 1402
از اصالت چون نشانی نیست در این روزگار
بی سر و سامان به دامان بلا افتاده ایم
سلامودرود
بسیار عالی ست
در پناه خدا 🌱👏👏👏👏👏👏🌱
پاسخ
بهمن 11, 1402
درود و سپاس و عرض ارادت استاد خراسانی عزیز. همیشه لطف داررد🌹🌷🌹🌷
پاسخ
بستن فرم