🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
در بند غم اسیرم ای شاه دل کجایی
دوری ز روی ماهت بر من شده بلایی
از عشق تو دلارام دیگر ندارم آرام
آرام من فنا رفت هنگام آشنایی
ما را ز غم مترسان بدتر ز دوریت نیست
من شاه غم،در اینجا ، عشقت کنم گدایی
چون ماهیِ گلابم افتاده در دل خاک
هر لحظه بیحضورت پرپر شدم خدایی
دلبر دگر مرنجان این قلب بی قرارم
این دل بجز هوایت دارد کجا هوایی
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):
آبان 12, 1402
سلام
و به گمانم :
در زلف چون کمندت ای دل مپیچ کآنجا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
پاسخ
آبان 21, 1402
بسیار عالی
پاسخ
آبان 21, 1402
perfect
پاسخ
بستن فرم