🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
تک درختی پیر خفت
خواب دید و مست گشت از روزهایی که جوان بود
روزهایی که سرش سبز و دلش لبریز باران بود
با خودش آرام گفت:
“روزگاران جوانی
سرخوشی و شادمانی
دل بکن از باد و باران
از هر آنچه میتوانی”
گر بدانی
رسم بی رحمی که دارد زندگانی
از درخت افتادگی آموزی
از برگش خزانی.
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):
تیر 22, 1399
سلام و درود
خیر مقدم 🌹🌹🌹
در پناه خدا🌹
پاسخ
تیر 22, 1399
درود و سپاس از شما🌹
پاسخ
تیر 27, 1399
درپناه حضرت پروردگار
جانتان لبریز ازعطرِ بهار
زیباست،پیروزباشید
پاسخ
بستن فرم