🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 طائر

(ثبت: 222230) بهمن 21, 1398 
طائر

 

طائر

ای دریغا که نشد وقت اذان برخیزم
وی دریغا که نگفتی که چسان برخیزم

درمیان غم و خون با چه دلی بنشینم
وز میان تب ِ جان با چه نشان برخیزم؟؟

عمرم آخر شد و این دل ز خزان می گِرید
حاشَ لله که ز با بار گران برخیزم

من از آن لحظه که امید به من می دادند
حاضرم تا ز قبس همچو کمان برخیزم

درد هجر تو و این دار مکافات چه سود
کو ضمانت که من از کرده امان برخیزم؟؟

طائر خویشم و با عزلت خود خو کردم
لیک با بالِ عدم از دو جهان برخیزم

صبح صادق اگر از جانب شب باز آید
بی گمان در سَحَرت بهر اذان برخیزم

باقر رمزی باصر
بیست – بهمن – نود و هشت

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):

نظرها
  1. ولی اله بایبوردی

    بهمن 21, 1398

    صبح صادق اگر از جانب شب باز آید
    بی گمان در سَحَرت بهر اذان برخیزم

    سلام و درود

    ندای ملکوتی اذان…

    خوش به حال راکعان و ساجدان …

    دلنمیراد

    استاد ارجمند جناب باصر عزیز

    تقدیمی : 🍃

    هر زمان وقت اذان ، باور ذهنی ، امکان
    لحظه سیری به مکان تا شنوی وقت اذان

    خانه بابی بگشا ، رویِ تمامی خلقی
    ای بشر یاد گیاهی بکنی حمد هر آن

    ولی اله بایبوردی

    21 / 11 / 1398

    🌺🌺🌺🌸🌺🌺🌺

  2. فریبا نوری

    بهمن 22, 1398

    سلام

    “طائر خویشم و با عزلت خود خو کردم
    لیک با بالِ عدم از دو جهان برخیزم”

    بسیار زیبا
    👏🌿🌷

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا