🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

بیوگرافی باقر رمزی باصر
تاریخ تولد: 1345/12/28
جنسیت: مرد
شهر: مشهد - تنکابن
بیوگرافی:

سلام
درود بر شما
تقدیم به همه خوانندگان اشعار من که کماکان دوستشان دارم .

زخم افيون ديدگان را طاقت تفسير نيست0
عطر گلها را سزائي جز خم تقطير نيست0

پير خويشم با چه رويي در جواني پا نهي0
در گليم آور تو پا را مهلت تعمير نيست0

اي سبكبالان عاشق بارتان بادا دعا0
كين ثقالت بار هم جز سوره انجير نيست0

ما ز اغوا زادگان درس تاني خوانده ايم0
دين و دنيا را همين بي راهه بي تاثير نيست0

اي كه تاك و آذرستان را به هم آميختي0
آخر اين قصه از مي جرئه اي تخدير نيست

در مرام جمله خوبان صحبت از تقدير هست0
خوردن دينار و درهم قسمت و تقدير نيست0

سهم گلها زآتش دوزخ گلستان بود و بس0
ورنه ابرام اندرون حيله نخجير نيست0

درود بر شما :
شاید بد نباشد در خصوص گذشته خودم چند سطری برایتان داشته باشم
هر چند اینگونه مطالب خالی از لطف است و دیگر تکراریست

من در سال هزار و سيصد و چهل و ينج در مشهد بدنیا آمدم و در دوران راهنمایی بخاطر عدم آگاهی خانواده ام ، از تحصیل دست کشیدم و در یکی از چاپخانه های مشهد مشغول بکار شدم . در سال هزار و سيصد و شصت و چهار عازم خدمت سربازی شدم و در مناطق جنگی سومار به مواد مخدر آلوده شدم. بعد از عملیات مرصاد در سال هزار و سيصد وشصت و هفت با اعتیاد کامل از خدمت ترخیص شدم و به کار قبلی ام برگشتم و در سال هزار و سيصد و هفتاد وسه با همان اعتیادی که داشتم تشکیل خانواده داد و در سال هزار سيصد و هفتاد و شش صاحب فرزندی به نام بابک شدم . در سال هزار و سيصد و هفتاد و نه بخاطر اعتیاد متارکه نمودم و مهین ، فرزندم بابک را با خود برد. من همراه با کریستال و هروئین دوران کوچه گردی و کارتن خوابی را آغاز کردم و چند سالی در پارکها و خیابانها ، سرگردان با برگها می زیستم تا سال هزار و سيصد هشتاد و سه آن وضع ادامه داشت. در پاییز هشتاد و سه وارد درمان شدم و نوزده سال اعتیاد را به کناری نهاده و پاکی را تجربه کردم . در سال هشتادوپنج با زهرا که او نیز آلوده مواد بود و خودم برای ترک وی اقدام نموده بودم ازدواج کردم و در سال هشتاد و شش صاحب فرزندی دیگر به نام عارف شدم . در سال هشتاد ونه با ورود مادر زهرا به زندگی ام ، همسرم زهرا بعد از چهار سال پاکی مطلق از هر گونه مواد صناعی ، به مواد برگشت کرد و بعد از بيست و يك روز در کما بودن از دنیا رفت. اینبار با عارف یکسال را به تنهایی سپری کردیم تا سال نود که مجددا با هاجر ازدواج نمودم . و در سال نود و يك اولین کتاب خودم را با عنوان « به جهنم سرد خوش آمدید » را به کمک عزیزانم تینا و زیبا به چاپ رساندم که بیش از دو هزار بیت غزل ، قصیده و مثنوی را در آن جای دادم و کتاب دیگرم به نام « صد غزل از کوچه دیوانه ها »
( آماده چاپ) که شامل اشعار جدیدم است را به رشته تحریر در آوردم . و اکنون با همسرم هاجر و عارف و فرزندی دیگر که خداوند به حقیر هدیه کرده است به نام فرهاد زندگی خوبی دارم و در مورخه 94/5/15 بعد از دوازده سال توانستم فرزندم بابک را ملاقات کنم واین چیزی نیست به جز موهبت خداوند جل جلاله که به حقیر ارزانی داشته است .
خدایا خیلی دوستت دارم .
فعالیتها من : ........................................
( به جهنم سرد خوش آمدید ، مجموعه اشعار بدون ویرایش ) چاپ شده
( تو میدونیو خودت ) چاپ شده
در دست چاپ :
( اعتیاد معضل هزاره )
( مناظره اعتیاد )
(دهقان دروغگو ، چوپان فداکار ) در حال چاپ
( صد غزل از کوچه دیوانه ها ، ( اشعار جدید )
دفترچه بغلی سیاه مشقهای من( اشعار جدید )
از تغییر تا باور ( پیشگیری از باز گشت به مواد مخدر) چاپ شده
خوشه های تگرگ ( شطحیات )
نسل سوخته دو جلدی
غلام قمر ( شطحیات )
و (تا آینده چه شود ...................)

وبلاگهای من با عنوان ( معتادان گمنام شاعر ) و ( ادیبانه های من ) است ، لطفا وارد شوید و از نظرات خود مرا بی بهره نگذارید .

باقر رمزی باصر

آخرین اشعار باقر رمزی باصر

دل قلم گرفته است

باقر رمزی باصر 29 اردیبهشت 1400

**** دل قلم گرفته است ****

اگر از درد می نویسی ، مراقب کبودی استخوانهایت باش

خوانش: 323

سپاس: 0

تعداد نظر: 6

چه کنم ؟؟

باقر رمزی باصر 25 اردیبهشت 1400

 

دکلمه

خوانش: 238

سپاس: 3

تعداد نظر: 2

خودت را بُکُش

باقر رمزی باصر 18 اردیبهشت 1400

 

خودت را بُکُش

خوانش: 278

سپاس: 0

تازیانه تکبر

باقر رمزی باصر 15 اسفند 1399

تازیانه تکبر

میخواهم برایت از گذشته ای

سپید

خوانش: 287

سپاس: 4

تعداد نظر: 4

یادگار جوهر**

باقر رمزی باصر 18 بهمن 1399

یادگار جوهر***

گل گفت که عیش مدامم کنار توست

خوانش: 211

سپاس: 1

تعداد نظر: 1

آخرین نوشته های ادبی باقر رمزی باصر

کودک شما جدای از جامعه نیست

باقر رمزی باصر 09 دی 1398

 

کودک شما جدای از جامعه نیست.

خوانش: 247

سپاس: 0