🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
پرنده ای ام به روی بام یک خانه
گریزانم من ، از دیگرون از لانه
لانه ای داشتم در کنج درخت
زندگانی ای سرشار از مهر و شرف
بودم آن روزها من یک جوان
می پریدم از این شاخه به آن شاخه ، دوان دوان
تا آن لحظه دلم نلرزیده بود
تعبیر دل ازعشق ؛ خیالی پوچ بود
تا که او را میدیدم ، رنگ از رخم در میرفت
این احساس عشق از قلبم ، سر میرفت
تا که روزی رسید که نباید میرسید
عشق او خنجری بود که به وجودم میرسید
عقابی آمد و او را از دلم ربود
لعنت بر اون روزی که تو تقویم دلم موند
اکنون زندگی ام تکراریست
بازهم میون این همه حس ، جای یک حس دیگر خالیست
همه پنجره ها به روی من بسته شد
چشمانم از نم اشک بارانی شد
احوال دلم با این همه درد ؛ تعریف ندارد
چسم دل از درد و غم ، سویی ندارد
منم آن پرنده ای که عشق را ، معنا میکند
عاشقی که سکوتش را ، فریاد میکند
خسته ام! نای پریدن ندارم
نیتی برای پرواز ندارم
پرواز من ، یعنی سقوطی دوباره
نمیخواهم برگردم باز ، بسوی آشیانه
زندگی! دیدی با من چه کردی؟
چشم دل را باز هم تو کور کردی
وقتی پر پرواز نیست
جز طعمه شدن راهی دگر نیست
“مریم جاوی”
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):
مرداد 12, 1399
زندگی تان زیبا🌹🌹🌹
پاسخ
مرداد 12, 1399
سلام و درود
فرهیخته ی ارجمند!
نظر به اهتمام استاد بزرگوار،
جناب طارق خراسانی،
بابا طارق عزیز شعر فارسی
در معرفی شاعران برتر معاصر
و اهمیت همیاری اعضای گرانقدر شعر پاک در این مهم و با توجه به مأموریتی که برای هرچه باشکوه تر برگزار شدن این امر به حقیر محوّل فرموده اند، از شما بزرگوار دعوت
می شود تا در این کار مشترک، حضور جدی تری داشته باشید.
سپاس،
در خدمت تان هستیم در 👇
http://sherepaak.com/227273/——-
پاسخ
بستن فرم