🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
بس شتابان در مسیر زندگانی تاختم
دوست از دشمن ره از بیراهه ها نشناختم
دیده را بستم به روی عقل و دل را روی عشق
خویش را در بین آشوب و بلا انداختم
چون که با چشم حقیقت بین نبودم آشنا
زندگی بر پایه های سست و لرزان ساختم
در خیالاتم نبود عاقل تر از من هیچ کس
چون به خود باز آمدم دیدم که یکسر باختم
نکته ها آموختم از زندگانی ای دریغ
بهر هر رازی بها از خون دل پرداختم
تا که آگه گشتم از اسرار دریای وجود
تیغ تنهایی به روی لحظه هایم آختم
92/07/12
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):
آبان 15, 1399
🌹🌹🌹🌹💐💐💐💐
پاسخ
آبان 15, 1399
سپاس از حضورتان💐
پاسخ
آبان 15, 1399
هر خواننده دل آگاهی می تواند با این شعر همذات پنداری کند
وزن خوب و قافیه های عالی که متناسب با مضمون انتخاب شده کمک می کند ابیات در ذهن بنشیند و به خاطر سپرده شود.
درود بر شما جناب حبیبی
پاسخ
آبان 15, 1399
سپاس از حضورتان💐
پاسخ
آبان 15, 1399
سلام و احترام جناب حبیبی عزیز
خوش آمدید به جمع دوستان پاک
زیبا سرودید
لذت بردم از اثر قشنگتان
زنده باشید به مهر
💐🙏💐
پاسخ
آبان 15, 1399
سپاس از حضورتان💐
پاسخ
آبان 15, 1399
درود برشما بسیار زیبا سروده ای لذت بردمشادکام باشید🙏🍃🌿💐🌹
پاسخ
آبان 15, 1399
سپاس از حضورتان💐
پاسخ
آبان 19, 1399
بسیار زیباست🌹🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
بستن فرم