🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
نویسنده نقد: فریبا نوری
با درود به دوستان
مطلب حاضر نگاهی زبانشناختی دارد به ساختار و بافتار متن در شعر «سایه با گالیله همسایه شد» از شاعر ارجمند «سیدمحمدرضا لاهیجی».
پیش از آغاز توجه به این نکته ضروری است که مطلب حاضر از دو جهت محدودیت دارد اول از نظر بحث در مورد نگاه و موضعگیری شاعر در مورد شادروان استاد ابتهاج که شعر به مناسبت فوت ایشان سروده شده، دوم از نظر ورود به قالب ابداعی شاعر که آن را «فرانوشت» خوانده و به همین نام ثبت نموده است. محدودیت اول از آنجا میآید که هر نوع بحث موافق یا مخالف با موضعگیری شاعر در حوزۀ تحلیل گفتمان انتقادی قرار میگیرد در حالی که مبحث حاضر یک تحلیل توصیفی است و رویکرد تحلیلگر توصیفی الزاما باید نسبت به نگرش و عقیدۀ شاعر در شعر خنثی باشد. محدودیت دوم از آنجا میآید که بحث در مورد قالبهای نوین در حوزۀ تخصص و گرایش فکری و حرفهای نگارنده نیست و چنین بحثهایی کارشناسان ویژۀ خود را میطلبد. همچنین محدودیت همیشگی هر نقدی که از منظر خاصی به یک شعر نگاه میکند این است که به جای گسترده کردن نگاه در همه زوایای یک شعر و پرداختن به همه جنبه های آن، عمیقتر کردن نگاه از یک زاویه خاص به شعر و تمرکز بر آن را انتخاب میکند. با این پیش گفتار مطلب حاضر را در سه بخش نگاهی به ساختار شعر ، نگاهی به بافتار شعر و نتیجهگیری نگارنده، تقدیم خوانندگان عزیز میکنم.
لینک شعر:
الف – نگاهی به ساختار شعر
در این بخش سه متغیر گسترۀ متن، منش شاعر و شیوۀ پرداخت را بررسی میکنم.
1- گسترۀ متن: متغیر گستره میتواند واجد ارزش «ستایش» یا «سرزنش» باشد.
اگر به عنوان و نخستین بند شعر مراجعه کنیم؛ گسترۀ متن خودش را نشان میدهد:
عنوان: سایه با گالیله همسایه شد
بند نخست:
سایه!
گالیله که خورد لسانُالغیبِ مرگ را
مَردم با آخر پرسشِ دُمِ خروس از پرواز
خاراندند خارپشتِ تن را
ناشتا با اشتها ریختند خنده را در هَندقِ بلا!
اعتقادِ سینِماتیکِ تلسکوپ را به او
تحویلِ الهۀ اربوس دادند
حدودِ سالِ و ساعت نمیدانم کی!
در عنوان، ترکیببندی نحوی جمله به گونهای است که علاوه بر آن که خبر میدهد سایه مانند گالیله فوت کرده است؛ کنشی را نشان میدهد که در آن سایه و گالیله نوعی رابطۀ همنقش، همعرض یا به عبارتی همان همسایه پیدا میکنند که الزاما همتراز نیست.
بند اول توضیحی بر این کنش دارد:
– گالیله فوت میکند و مردم کشفیات او (سینماتیک تلسکوپ: مکانیک کلاسیک، گرد بودن زمین و … ) را با تمسخر به دور میریزند و با اشتها به باورهای پیشین خود ادامه میدهند (این کشفیات را تحویل الهه اربوس میدهند: الهه تاریکی که با خواهرش شب ازدواج کرد و حاصل این ازدواج الهه های روز، نور، راهنمای دل و روان، سرنوشت، انتقام، خواب، مرگ،پیری بودند که البته روایات مختلفی در مورد این تعداد و اسامی آن ها هست که در اینجا مورد بحث ما نیست)
بنابراین گسترۀ متن مشخصاً سرزنشگر است نه ستایشگر به بیان دیگر: گستره واجد ارزش «سرزنش» است.
2- منش شاعر در شعر:
منش شاعر انتخابی است که او بین یک مدخل در ترکیببندی متن با مدخل دیگر دارد. به بیان دیگر شاعر یک مدخل را در برابر مدخل دیگر قرار میدهد. ترکیباتی مثل فکریدن در بند دوم، هساپسامضمون/ اجاق هیز جیز / کلاژ هیزم ارغوان، نشان میدهد که انتخاب او این است که این مدخل، مدخل سرزنش باشد. با نگاه به بندهایی که در مورد چهار فرزند سایه نوشته شده و همچنین بند خانم خانه که به لحاظ تکنیکی به صورت «پردهبرداری» به رشتۀ تحریر در آمده، باز هم انتخاب شاعر این است که این مدخلها مدخل سرزنش باشند.
منش شاعر را زمانی میتوان یافت که در برابر این مدخلهای سرزنش، مدخل ستایش داشته باشیم. آیا داریم؟
بله یک مدخل (البته نه به صورت ستایش کامل بلکه به صورت ستایش بیشتر / سرزنش کمتر) داریم:
سلامِ راهِ شیریِ چشم ما را
به احساسِ آزادیِ اخوان
به آیدا شهرزادِ شمسالعمارۀ شاملو
به شاهینِ شهبالِ شجریان
حتّی به شمال و شرقِ آقایِ شاعرِ شاهنامه برسان!
بنابر این منش شاعر به صورت سرزنش سایه / ستایش نسبی نام آوران ذکر شده در بند فوق در ساختار شعر تجلی مییابد.
3- شیوۀ بیان:
در این قسمت ژانر انتخابی شعر نامه است. نقش زبان اصلی است و نقش تصویر فرعی . مخاطب در فرایند شعر شرکت ندارد بلکه با فراورده که نوعی سخنرانی از کانال نامه است رو به رو می شود و نسبت به آن واکنش نشان میدهد.
ب – نگاهی به بافتار شعر
بافتار هر متن از جمله شعر از طریق انواع به خصوصی از روابط معنایی بین پیامهای منفرد و مجزا تجلی پیدا میکند که با برداشت خواننده از پیوستگی و انسجام متن در ارتباط است. در شعر حاضر هر بند حاوی پیامی مجزاست که حتی از فضای جداگانه ای صحبت میکند. به عنوان مثال بندهایی در شعر که مربوط به هر یک از فرزندان سایه هستند کاملا فضای جدا از همی دارند با این وجود پیوندی بین آنها برقرار است که به متن انسجام میبخشد. حتی اگر خواننده پینوشت را نخواند و نداند که اسامی فرزندان سایه در این بندها آورده شده به شرط آن که بند نخست را کامل دریافته باشد؛ به این پیوستگی میرسد. مرجع قرار دادن سایه در ابتدای بندها خود یک نوع رابطۀ انسجامی در متن ایجاد میکند و همین طور، واژۀ راستی که تداوم مونولوگ شاعر با سایه را در این شعر تحقق میبخشد.
شعر همچنین از عناصر زیر برای انسجام استفاده کرده است:
– استفاده از ساختارهای موازی ( کلیۀ بندهایی که با خطاب سایه شروع میشوند؛ دو بندی که با راستی، شروع میشود؛ و چهار بندی که اسامی فرزندان در آن است؛ به صورت جداگانه در ساختار موازی هستند)
– برابری ها
– بازنمود ها
ابزار تلویحی نیز که تفسیرهای برون متنی دارند و نیازمند کند و کاو و تفحص در زندگی سایه هستند؛ البته از عناصر بافتاری به حساب نمیآیند ولی پی بردن به آنها درک روابط معنایی در قلمرو این شعر و ذهنیت شاعر را برای خواننده تسهیل میکند.
ج – نتیجهگیری:
شعر «سایه با گالیله همسایه شد» به زعم نگارنده به دلایلی که در دو بخش فوق بدان اشاره شد به جهت پیچیدگیهای زبانی و متنی دارای غنای بالایی است. ساختار و بافتار در جهت تحقق مضمون مورد نظر شاعر – صرفنظر از دیدگاه و واکنش ذهنی و عاطفی هر خواننده نسبت به این مضمون – دقیق طراحی شده و شاعر از تمامی ابزار و مولفهها به صورت ارگانیک و نظاممند در خدمت سازمانمندی متن شعر ش به خوبی استفاده کرده است.
پایان
✍️جهت ورود به صفحه اصلی نویسنده بر روی لینک زیر کلیک فرمایید:
کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :
کاربرانی که این مطلب را خوانده اند (4):
بستن فرم