🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 بوستان عشق

(ثبت: 264131) مهر 5, 1402 
بوستان عشق

بسمه اللطیف
بوستان عشق

صبحگاهان رسید و وقت سحر آسمان نیز خون به دامان بود
یار من رفته بود و حال من بد و آشفته و پریشان بود

راه افتادم و به هر کویی بی‌هدف می‌گذشتم و بدحال
رفتم و رفتم و رسیدم به باغ‌هایی که طرف بستان بود

گوشه ای از بهشت بود آنجا در زمین خدا و از دلِ آن
زندگی با خروش بسیار از چشمه های زلال جوشان بود

گفتم آنجا دمی می‌آسایم تا شوم از غمش رها اما
باغ و گلشن هم از قضا بعد از رفتن دوست همچو زندان بود

لخته لخته درون هر برگی می‌تراوید باز خون جگر
بوی خوب و طراوت گل سرخ در حقیقت همیشه از آن بود

ناله می کرد از سر شاخی بلبلی و به لحن پرسوزش
یک طنین حزین و حاکی از ناله های هزاردستان بود

آتش افتاده بود گویی در لاله زاران باغ و در چشمم
پرتو صدهزار سوز و گداز از تن‌لاله زار تابان بود

کل هستی در آن زمان بی شک خود گواهی به عشق او می داد
جلوه نام او به هر چیزی بر دل و ذهن وجان نمایان بود

شعر جوشید از درون مهدی همچنان که به دور از یارم
اشک می‌آمد و به روی من سیل‌ها از نزول باران بود

عمر من طی شد و در این دوران آنچه خود ماندنی شود از من
غزلی چند گفته درشرح قصه عشق بینوایان بود

 

#مهدی_رستگاری
دوازدهم شهریور سال یکهزار و چهارصد و دو خورشیدی
سوم سپتامبر ۲۰۲۳ میلادی
غزلسرایی گروه ادبی《چکامه》

دفتر شعر روزگاران

۹۳۵

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (3):

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا