🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
ندارم هدیه ای در حد چشمانت جز این دل
بیا بانو ، بیا بنشین فقط یک لحظه یک منزل
تو که اینجا نباشی خانه ای در قلب طوفانم
ندارد هیچ تاثیری نصیحت های یک عاقل
تو را گم کرده ام در شعر های شیخِ شیرازی
نمیابم تو را در بیت های حضرت بیدل
فروغ آمد برایم شعر خواند، از رفتنت گفت
نظامی شهر را با من قدم زد – سعی بی حاصل –
برای شاملو شعری سرودم از دو چشمانت
و از رازِ پسِ این خنده های سمتِ تو مایل
برای مولوی از خنده هایت با رقیب گفتم
برایم شعر های شمس را میخواند ناغافل
پناهی امد و غمگین و بغض آلود با من گفت :
غرورت پس چه شد ای مرد؟ دست از دامنش بگسِل
سپهری هر دو دستم را گرفت و با شکایت گفت :
کدامین مُرده غیر از تو مدارا کرده با قاتل؟
برایم اعتصامی کف زد و میگفت : ره رو باش.
“خوشا فریاد زیر آب” در دریای بی ساحل
من از خورشید بیزارم و دل بستم به تاریکی
به دل افتاده چشمان تو باشد شمع این محفل
دوباره بی تفاوت مُردنم را دیدی اما خب..
که این بازی دو سر بُرد است اگر دست تو باشد دل
شاعر : #وحیدعیسوی
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):
فروردین 21, 1399
محمدعلی رضاپور
فروردین 20, 1399
درودتان گرامی!
در پنجمین کارگاه ادبی سایت، منتظر نظرات ارزشمندتان هستیم:
http://sherepaak.com/225005/—
پاسخ
فروردین 21, 1399
درود و سلام جناب عیسوی
بسیار خوب
به شعر پاک خوش آمدید گرامی
ممنونم از اشتراک گذاری
عیدتون مبارک🌹🌹🌹
پاسخ
آذر 21, 1399
سلام ، جناب عیسوی ،
عالی بود /
پاسخ
بستن فرم