🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
لطافت انگشتانش میان گیسوانم
چه شوری به پا می کرد
دسته های مو
آشفته و پریشان
به هر سو دوان
و عطر گل ها را روی گونه هایم می پاشید
طعم خوش لحظه ها میان دهانم سر می خورد
به تماشایش
چهره آراسته بودم
تماشایی بود
بی نظیر
بی بدیل
انارهای ترک برداشته را
تعارف می کرد
واز خرما لو ها
چه بگویم
که با شیرینی ثانیه ها
طعم گس خود را می آمیختند
چه بی اندازه زیبایی را
در من زمزمه می کرد
و مدام از زرد و سرخ نگاهش
لبریز می شد احساسم
پاییز را می گویم
این جاودان بی مثال را
هر بار که مرا میبیند
با
سرانگشت نسیم شانه می زند
موهای به ردیف نشسته ی روی پیشانی را
به سخره می گیرد نظم گیسوانم را
لباس رنگ به رنگش
شیفته ام میکند
و موسیقی دلنواز عاشقانه اش
جنون در جانم می ریزد
خوب که بی تابم کرد
از سرخی انارش
تعارفی می زند
و باخرمالوهایش مستم می کند
احساسم
در دستانش
می لغزد
و با افتادن هر برگ
می رقصد
من عاشقم
تمام ثانیه های پاییز را
#شیدا_شهبازی
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (1):
بستن فرم