🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 جیک جیک بیحالی

(ثبت: 220594) دی 16, 1398 
جیک جیک بیحالی

 

شمشیر تو

با آه زخمهای من می‌رقصد.

وقتی که تازیانه‌ات را

به کبودی گونه‌ام می‌زنی

به یاد نعره‌ی آلبالو-گیلاسهای

تاریخی بد-مستان عرق سگی می‌افتم

و صورتم گل می‌اندازد.

من می‌دانم که زبان

گل قرمزی من،

روزی خاکستر سبزینه‌ی سرم را

بر باد خواهد داد.

همه می‌گویند:

مگر کله‌ات بوی قرمه‌سبزی می‌دهد؟

ولی باید گفت صحیفه‌ی مشیت و حکمت،

حرف اول و آخر را زده‌است.

آیا قرن جاهلیت کذائی

فکر می‌کند هر کسی،

هر جایی،

هر چیزی می‌تواند

به تفکرات نابالغ جوانانمان

تجاوز کند؟

ای گیاه‌کاران کرانه‌های آسیب!

خون هزاران کودک و جوان

در سر هر کوچه و خیابان

از بوته‌ی کانابیس تَوَهّم

و از هسته‌ی ماری‌جوانای مزرعه‌ی شما

به زمین‌های غصبی و بی‌هدف می‌ریزد.

ای راهپیمایان

هزاروچهارصد ساله‌ی صفا و مروه!

اکنون آفتاب مذاهب

افول کرده است

و در-راه-ماندگانِ بی‌خضر،

امیدشان را به فانوسهای غبارگرفته بسته‌اند

و چشمانشان را برگهای پاییزی

به شعاع آینه می‌برند.

این خونابه‌ای که از دیدگان

ما می‌ریزد از آلودگی

محیط زیست خاتون ابتکار است

و این زخمهای کهنه،

محصول لیسیدن کاردکهای

حقه‌باز کشتزاران افیون

که در هر سحرگاه

در دشت خشخاش دیده می‌شوند.

سحرآفرینا!

به دستانم که پر است از

ریگهای دشت وحشت نگاه کن!

انگشت‌نگاران قرنطینه‌ی انفرادی

نمی‌توانند مرا شناسایی کنند.

ما از سلسله‌ی فروافتادگان فردوس ایم

که در هبوط تنهایی

به چرای کوکا مشغول شده ایم.

ببین چگونه فراعنه‌ی مدعی الوهیّت،

کمرگاه خواهران نابالغ ما را

با ترازوی لامسه اندازه‌گیری می‌کنند

و در بوسه و کنار شبهای چراغانی،

فرعونکهای مادگی خود را زنده‌زنده

با دستمالهای خونین

به گورهای متروک می‌کشند؟

ما ندای درد در نقشینه‌ی سفالینه‌های اساطیری را

دیده‌ایم و آن را با تعقّل و تفکّر و وجدان

به تمام زبانهای مرده و زنده‌ی دنیا ترجمه کرده‌ایم.

تاریخ تظلّم در هیچ لحظه‌ای

بدون دادخواهی نبوده

و در دادگاه‌های صحرایی،

اسطورهایمان را به دارهای آه و درد کشانده‌اند

و با زخم و چِرک،

ملیّت مردمی را تهدید به آتش و دود کرده‌اند.

ای سازه‌سازان آسمانخراش!

اکنون گنجشکهایمان در جرز

سقفهای قدیمی لانه دارند.

شما را به اشتران خسته‌ی بیابانهای شور

سوگند می‌دهیم

که با چوبِ بدمستی و خودخواهی خویش

آنها را به مخروبه‌های انزوا

تبعید نکنید.

بگذارید مورّخان و مفسران تاریخ،

جیک جیک بیحالی و خستگی آنها را

برای گربه‌های زیر شیروانی تفسیر کنند.

باور داری که در دخمه‌های عمیق مدنیّت

باقر رمزی باصر

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):

نظرها
  1. ما ندای درد در نقشینه‌ی سفالینه‌های اساطیری را
    دیده‌ایم و آن را با تعقّل و تفکّر و وجدان
    به تمام زبانهای مرده و زنده‌ی دنیا ترجمه کرده‌ایم.
    تاریخ تظلّم در هیچ لحظه‌ای
    بدون دادخواهی نبوده
    و در دادگاه‌های صحرایی،

    اسطوره یِ حیات افسانه یا حقیقت … کدام یک …

    تقدیمی : 🍃

    گر چه بی حالی بشر رؤیت دلا
    جنگلی قانونِ گیتی برملا

    سرخ رخ سیلی نما را دیده ای
    چون گلی زیبا به ظاهر جلوه ها

    ولی اله بایبوردی

    16 / 10 / 1398

    🍃🍃🍃💐🍃🍃🍃

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا