🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 خیال و رویا

(ثبت: 222984) اسفند 13, 1398 

 

در چشم او زل میزدم گاهی
میگفت قلبن عاشقت هستم
من زیر لب آرام میگفتم
روحی و جانن لایقت هستم

هر روز و هر شب غرق این رویا
با کوله بار غم سفر کردم
هر چیز و هر کس مانعم میشد
سدها شکستم تا گذر کردم

تا که رسیدم آخر دنیا
دیگر تو را آنجا نمیدیدم
راهی یک رویا شدم تنها
وقتی تو را همپا نمیدیدم

پلکی زدم اشکی فرو افتاد
برگونه ی تب کرده ام غلطید
دلخوش به رویایی چنین بودم
دستی تو را از بسترم دزدید

#آذر_رئیسی

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):

نظرها
  1. امیر جلالی

    اسفند 14, 1398

    عاشقانه هایی با شروع شیرین و پایانی تلخ …
    قصه ای قدیمی بود اما روایتی تازه داشت و همین جای سپاس دارد و درود بر شما

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا