🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
پای که از رکاب بیرون زد؟
#دایره دست کدام زنگی بود که ماه
بر خیمه های خالی می تابد؟؟
#پروانه از پیله گریخت
در شبی که هیچ
#زنجره ای نخواند؟
#عابر از کنار درخت نگذشت
که چشم ها از
#ترسِ سیاهیِ پرواز
#خواب رفتند.
بر جلگه ی برهنه ی خواب آلود
با تیغ تابناک می تازد
#آفتاب.
#شانه های در هم تنیده
به گلویی پر از استخوان می مانند
#جهان
#قبرستانی ست متروک
با جنازه ای سر به هوا.
#اکرم_نوری
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):
شهریور 3, 1399
🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
شهریور 3, 1399
جهان
#قبرستانی ست متروک
با جنازه ای سر به هوا.
…
از زیبایی و محکمی این اثر بی نهایت ارزشمند هر چه بگویم کم است .
بی اندازه بر جان من نشست و بهره بردم
درود بر شما
پاسخ
شهریور 3, 1399
درودهای بسیار اکرم نوری عزیز
عالی
🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
بستن فرم