🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
کدام فصل مانده ای؟
کدام پیچ گم شدم؟
کودک با لباس کهنه از کدام مغازه بیرون زد
که سال نو نمی شود؟
تجمع درد مفاصل در سختی عبور
من راز تاریکی را می دانم
تعریف دیگری نداری
درختان
به خانه ها پناه می برند
دری برای نرفتن
پنجره ای برای ندیدن
تا بیرون بزند
رگ شلوغ در تردد آهن
مسیر خمیده روزها
مقصد
اگر تو باشی
نور از کجا بتابد
تا دیده شوی؟
اکرم نوری
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (5):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (6):
شهریور 25, 1399
سلام و احترام محضرتان بانو نوری گرامی
از شعر زیبایان بهره مند
عالی ست
زیبا سرودید
زنده باشید به مهر
درود ها
💐🙏💐
پاسخ
شهریور 25, 1399
🌹🌹🌹🌷🌷🌺🌺💐💐💐
پاسخ
شهریور 25, 1399
چند سکو دارد این اثر زیبا ، کودکی که نماد معصومیت است …. معصومیت گریخته ….
درختانی که از جنگل فرار کرده اند و به خانه ها پناه برده اند … شاید از ترس تبر… یا آتش …!!!
و درهایی که برای نرفتن اند … و پنجره هایی که برای ندیدن…
سکون و سکوت و تاریکی … سه بازیگر اصلی این اثر بودند .
بسیار زیبا بود و معنا با عمق قابل توجهی خودنمایی می کرد.
بهره بردم و درود بر شما
پاسخ
شهریور 25, 1399
درود برشما 🌹🌹
پاسخ
بستن فرم