🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
بسمه العزیز
درد پدیدار
عرض حال به حضرت صاحب العصر و الزمان (روحی له االفداء)
کم مانده که از دوریت ای یار بمیرم
مگذار که در حسرت دیدار بمیرم
مانده است نگاهم همه عمر به راهت
تا خیره در این حال شرربار بمیرم
دور از رخ نورانی تو ماندم و وقت است
در ظلمت بی حد شب تار بمیرم
بیچاره و گمگشته در آشوب و تباهی
درمانده ام از درد و به ناچار بمیرم
باز آی و رهایم مکن ای دوست که اینجا
در چرخه ناکامی تکرار بمیرم
بی نور شب افروز عجب نیست که مهدی
در هجمه طوفانی افکار بمیرم
آشفته و بیمار و دل آزرده در این شب
جای است از این درد پدیدار بمیرم
#مهدی_رستگاری
چهارم آبان سال یکهزار و چهارصد و دو خورشیدی
بیست وششم نوامبر ۲۰۲۳ میلادی
غزل سرایی گروه ادبی 《گلشن شعرا》
دفتر شعر شیدایی
۶۴۱
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (3):
بستن فرم