🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 سبوی عشق

(ثبت: 228157) تیر 10, 1399 

 

دیریست که من عاشق و مدهوشم و مست
گویی که سبوی عشقم از روز الست

ذوقی که از این خاطره دارم شب و روز
چون باور شعریست که در جان منست

آن واژه که در باغچه ی حنجره بود
زین پس به تمنای دل از پنجره رست

راهیست که پایان مرا حوصله نیست
خوابیست که تعبیر هیاهوی دلست

حیران شده بود عمر و دلم گم شده بود
در وادی ی تنهایی و بیراهه ی پست

این یار که در مکتب دانشکده بود
مهرش به دل و روح و روانم بنشست

یک شب نظر انداخت به بتخانه ی دل
تندیس غرور و غم من را بشکست

یار آمد و غم رفت و دل آرام گرفت
گشتم چو یکی حافظ ابریق به دست

افسوس که در شام وفاداری و عشق
مهتاب به تاریکی ی شب یکسره جست

ناقوس زمان قاصد بزمیست دگر
گر ساقی و پیمانه و میخانه چو هست

تقدیم به
همسرمهربانم مریم اسماعیلی،
آن یار دانشکده
و یاور همیشگی من و فرزندانم
هستی و هیلدا
امید فرداهای زندگیم .
22 اردیبهشت99

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):

نظرها
  1. امیر اصلانی

    تیر 10, 1399

    بسیار زیباست
    👏👏👏
    👌👌👌

    • تیر 10, 1399

      سلام و عرض سپاس از حسن توجهتان جناب اصلانی

  2. محمدعلی رضاپور

    تیر 23, 1399

    سلام و درود،
    خدا قوت فرهیخته ی گرانقدر!
    لطفا در تازه ترین کارگاه شعر پاک، ما را از همراهی تان بی بهره نگذارید. در خدمت تان هستیم در👇👇👇
    http://sherepaak.com/229259/–