🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 لحظه

(ثبت: 237499) فروردین 16, 1400 
لحظه

 

در خیابان قدم میزدم تا مقصد با نگاهم فکر میکردم که مردم در آن لحظه چه می خواهند…….
دیده میشد….
کودک در مغازه بستنی میخواهد…
نوجوان توپ و فوتبال در خیابان را میخواهد…
جوان تیپ و مد روز را…
پیرمرد سکویی برای نشستن…
کارگری که کارش تمام شده بود پول را…
داماد پشت در خانه، همسرش را…
نانوایی محل مشتری را…
معتاد محل سطل آشغال را…
و خودم راهی کوتاه تر به مقصد را….
ولی چه کسی خدا را…………

اگر در هر لحظه خدا را بخواهید در همان سطل آشغال پاکی را میبینید که کل زندگی را تغییر میدهد…

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (2):

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا