پول

هر زمانی از تو پر یا از تو خالی می شوم
چونکه می بینم تو را حالی به حالی می شوم

با تو قدر و ارزشم بسیار بالا می رود
صدر مجلس می نشینم شخص عالی می شوم

توی مجلس در میان جمع بخشش می کنم
آدم بخشنده و نیکو خصالی می شوم

با تو احوالات من هر روز بهتر می شود
رو به سوی رشد و تغییر و تعالی می شوم

هر کسی بیند مرا از دور تعظیمم کند
با تو من سر دسته ی تیم اهالی می شوم

کمترین حسن و مزایای تو این باشد که من
مایه ی فخر همین دور و حوالی می شوم

با تو حرف یاوه ی من نقل مجلس می شود
بی تو اما کودک کم حرف و لالی می شوم

هوش و تدبیرم به هر جایی زبانزد می شود
بهر اندرز جوان زیبا مثالی می شوم

اعتمادم را به خود هر لحظه افزون می کنی
عاشق انجام هر کار محالی می شوم

از برای همسرم ماشین و ویلا می خرم
با تو من یک شوهر بس ایده آلی می شوم

با تو فکرم از غم ایام دون آسوده است
بی تو من شرمنده ی اهل و عیالی می شوم

بی تو بر روی حصیر سرد می خوابم ولی
گر تو باشی همنشین با تخت و قالی می شوم

با تو رنگ گونه ام گلگون شود همچون انار
چون نباشی لاغر و زرد و هلالی می شوم

گر نباشی پای من لنگ است و دستانم تهی
با تو اما می دوم رعنا غزالی می شوم

بی تو من مجنون سرگردان و بخت برگشته ام
با تو اما رشک هر نیکو جمالی می شوم

بی تو من در حسرت ماشین پیکانم ولی
با تو من هم فاتح صد تور رالی می شوم

هر دو سالی یک سفر شاید اگر فرصت شود
با تو اما عازم چین و سومالی می شوم

چون تو باشی همچو شیر احساس قدرت می کنم
بی تو در این بیشه زار همچون شغالی می شوم

گر تو باشی در کفم اندوه و غمها می روند
فارغ از هر گونه تشویش و ملالی می شوم

من چه گویم از تو ای حلال مشکلهای من
با تو کی من در غم بحران مالی می شوم

گر بتابد بخت و باشد سایه ی تو بر سرم
بی گمان حتی وزیر یا شخص والی می شوم

آری آری دوره ی ما دوره ی پول است پول
باز هم با نام تو حالی به حالی می شوم

اعتبار هر کسی بر قدر درک و فهم اوست
باز دارم شاعری پرت و خیالی می شوم

95/08/11