تو با خیالِ قشنگت ترانه ی من باش
کمی بگو و بخند و فسانه ی من باش
دروغ نیست نگاهت که می کند عاشق
حریفِ گریه کسی نیست شانه ی من باش
پگاهِ من نشود گم میان این همه آه
تو ماهِ کامل و راه و نشانه ی من باش
برای قلبِ کبودم چه مرهمی جز عشق
پرنده ی من و در آشیانه ی من باش
بمان اگر چه سفر راز هر مهاجر بود
همیشه در دل من، جاودانه ی من باش
بخوان و شادیِ ما را دوباره احیا کن
دلیلِ سرخوشیِ عاشقانه ی من باش
« مهدی محمدی »