•|ماهـم حیایمان را گذاشته‌ایم جلوی چشمانمان؛
یعنے هروقت دلِ کوچکمان به یاد چشمان او ضرب میگیرد،
چشمان ما از پَسِ حریرِ حیا فقط به گل‌های قالے توسل میکند🌻

•|ما حیا را گذاشته‌ایم جلوی دهانمان؛
یعنے وقتی فڪرمان شعری براي چارخانه‌هایش میسُراید
مـا از پَسِ شبنمِ حیا فقط لُپ هایمان اناري میشود.🍯

•|ما حیارا گذاشته‌ایم جلوی دستـانمان؛
یعنی وقتے یادِ دستان او دلمان را به دست میگیرد،
دستان ما از پس ابریشم حیا فقط گل های چادرمان را چنگ میزند.🍃

خوب میدانم،
دختر نباید حیایش را قورت بدهد✨
ـــــ•

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند (1):

کوثر رستمی

بستن فرم

سلام و درود

بسیار زیباست

سپاس از حضورتان

لذت بردم

شادکام باشید

در پناه خدا

این یک نقد است

ناحیه کاربری

ثبت نام در شعرپاک

کتابخانه

صور خیال در شعر فارسی

بیان و معانی

هنر مقدس

مکتب های ادبی

مشاهده تمام کتاب‌ها

سخن دل

ای که چیدی به جفاکاری خود این خوان را
بسته عشقت به چنین معرکه ای دستان را

پهلوانی من آن است که در مسلک عشق
بی دریغی به تو تقدیم کنم این جان را

من و دریوزه ای از ناز طبیبان هیهات
دردمند تو عزیزم چه کند درمان را

این روا نیست که حتی به گمانت برسد
که من از جور و جفا می شکنم پیمان را

ناز کن باز که ناز تو خریدن دارد
کن پریشان سر آن گیسوی جانفشان را

پاک شو دفتر از این اشک که افشا نکنی
پیش دلدار تو داغ دل بی سامان را

مهدی از جور تو لب بسته ولی جان دلم
بشنو از قعر غزل درد دل نالان را

« مهدی رستگاری »

تازه ترین نقدها