🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
تو بد کردی
و من اما عجول
فراقت را خواهانم
تحمل نیز نتوانم
دو چشم عاشقت را باز می خواهم
که تصویرش کشیده در دو چشمانم
در اینجا لَنگ وصلت باز می مانم
شقایق را به فرمانت می خوانم
دو دست مهربانت پوشش جانم
دو ابروی کمانت شام مهمانم
فراقت کرد ویرانم
حدیث عشق را دانم
و هر دم نام تو خوانم
وصالت میکند غوغا
تو خورشیدی در این شامگاه
که هر چه دیده دید، دل میکُند آگاه
و هر شب تا سحر رنج تو در جانم
چو مهمانه غمم ، درد تو مهمانم
سحرگاهان که چشمانم شود تاریک
چه تصویری ز تو در دیده مهمانم!!!
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (2):
بستن فرم