🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
شاید تو باشی بین مردم در خیابان
افتاده ام با این توهم در خیابان
از رو به رویم رد شدی اما کنارت ….
دیوانه ام کرد این تجسم در خیابان
آرام ابر از آسمان شهر می رفت
چندین برابر شد تراکم در خیابان
یک مشت چشم سرد می آید به سمتم
انگار با قصد تهاجم در خیابان
سروی که خشکیده کنار جوی آبی
دارد فقط با من تفاهم در خیابان
من از کنارم رد شد و محکم هلم داد
افتاده بودم بار چندم در خیابان ؟
آدم شدم در جنتی که مال من نیست
روییده صدها خوشه گندم در خیابان
وقتی کسی دیوانگی ام را نفهمید
با خود شدم غرق تکلم در خیابان
باید که راه خانه را گم کرده باشم
باید شبیه تو شوم گم در خیابان .
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):
شهریور 31, 1399
یک مشت چشم سرد می آید به سمتم
انگار با قصد تهاجم در خیابان
درودها جناب صمدی گرانقدر
چقدر تصویرسازی ها در این شعر زیباست
🌹🍃🌹🍃🌹
پاسخ
مهر 1, 1399
درود و سپاس 🌷🌷🌷
پاسخ
مهر 1, 1399
زیبا ست
عالی سرودید جناب صمدی عزیز
زنده باشید به مهر
💐💐💐
پاسخ
بستن فرم