🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 جام جمشید

(ثبت: 236029) بهمن 17, 1399 
جام جمشید

جام جمشید

تو ای  موزه ی سنگی ی  جاودان
تو ای  قصر ویرانه و خسته جان
چو تاج سر کاخهای جهان
نگینی به انگشتر باستان
تو ای قصر زیبای دل آتشین
تنت سوخت زین  آتش خشم و  کین
تویی جام  اندیشه ی راستین
تویی  روح مردان ایران زمین
چه رازیست در نقش دیوار تو
چو خوابی شگفت است دیدار تو
چه زیباست کردار حجار تو
خموش است گفتار نجار تو
کنون مانده  پندار معمار تو
بر اوج ستونهای بسیار تو
زدنیای آن روز این مرز و بوم
ز  مصر و سپاهان  و یونان و روم
بدور از سکندر و تائیس شوم
هنرمند بسیار از هر علوم
ز هر قوم و ملیتی هم رسوم
ز هر دانشی از هنر تا نجوم
هم اندیشه با شاه گشتند عموم
بشد سنگ خارا ز شوقت چو موم
شدی قصه ی اقتدار وطن
چو اسطوره ای در خیالات من
اساطیر در باور مرد و زن
ز تاریخ این سر زمین کهن
پی کاخ تو محکم وسخت بود
چو فرمان شاهی که بر تخت بود
زمین و زمان جمله خوشبخت بود
جهان قصه ی عشق رامی سرود
دو تندیس لاماسوی شیر و گرگ
فراسوی یک  پلکانی سترگ
به دروازه هایت  عقابی بزرگ
ز پارس کهن  تا بلندای  پورگ
نگهبان شاهان زآشوب و مرگ
در آن رعد و برق و هجوم تگرگ
درخت تنومند تو ریخت برگ
فقط مانده برجا بقایای ارگ
زهر سوی دنیا نماینده ای
شده درج بر لوح پاینده ای
اگر خسته جان و  پراکنده ای
ولی از  می عشق  آکنده ای
به دنیا چو خورشید تابنده ای
چو دری گرانی که در یک صدف
نکو مردمان با هم و یک هدف
هدایای بسیار از هر طرف
رسانیده در  سال نو صف به صف
در آن روزگاری که بودی به اوج
به گردت سپاه وطن فوج فوج
شبی دشمن آمد  تورا فرد و زوج
و خاکت بشد غرق گرداب و موج
چو روم از پی نام و ننگ آمدست
سکندر بناگه به جنگ آمدست
سپاهی زرنگ بی درنگ آمدست
تو گویی بدریا نهنگ آمدست
شبانگاه بر پیکرت جنگ و رنج
پس از جنگ  یکباره بردند گنج
شدی کاخ محنت سرای سپنج
در اشعار فردوسی نکته سنج
درآن شب که تائیس، آتش نهاد
بر اندام تو در هیاهوی باد
شکوه تو را جمله بر باد داد
تو در کشور پارس رفتی زیاد
خزان آمد و گشتی افسرده حال
بشد جنگ و خاکت بشد پایمال
سلوک آمد و روم و گرگ و شغال
ز دست رفت  تخت و شکوه و جلال
نوشتند   بر شیردالی درشت
که شهبال باز و فرو بسته مشت:
شهان را جهان  کهن  زاد و کشت
گهی  پشت به زین و گهی زین به پشت
بماندی ز عهد کهن  یادگار
برای وطن پرچمی ماندگار
تو ای قصر ، ای موزه ی روزگار
کنون در جهانی مرا افتخار

از مجموعه شعر دفتر اساطیر
سروده شده در10 بهمن 99
مصادف با فروزانی جشن سده
یادگار نیاکان خردمند ایران زمین

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):

نظرها
  1. امیر اصلانی

    بهمن 17, 1399

    درود ها جناب گندم کار وحید

    شعری اصیل و فخیم از قلم فرهیخته شما خواندم و

    پر شدم از احساس خوب و قدرت جاری در آن

    سپاس از همرسانی این اثر عالی

    مانا و نویسان باشید هماره 💐💐💐💐💐💐

  2. سعید فلاحی

    بهمن 18, 1399

    درودهای بی‌پایان
    احسنت
    دستمریزاد

    👏👏👏👏