🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
عشق را همچون پرستو بال بال کردم به شب
تو نبودی من چه شبها جانم آمد تا به لب
هر شبم خیره دو چشمانم سما را تا سحر
همچو مجنون دیده آلوده به خون آب جگر
ماه را هرشب بپندارم توئی در حُزن و تَب
روزها با خاطراتت زنده ماندم تا به شب
من دعاها کرده ام بَهرت ، ز آن رَبّ قَدَر
هر دَم اسپندی بکردم دود بَهرَت از نظر
نور امیدی نبودم بعد تو در روز و شب
داده اند این ناجماعت بنده را مجنون لقب
روز من گشت بی فروغ همچو شفق
هر شبم این ماجرا دارد ادامه تا فلق …
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):
خرداد 11, 1402
سلام
صبوری تان را درود
در پناه خدا 🌱👌🌹🌹🌹🌹🌹🌹👌🌱
پاسخ
خرداد 11, 1402
سلام و درود تان
پاسخ
خرداد 11, 1402
درودها جناب رضاپور عزیز ، سپاسگزارم از حُسن توجه جنابعالی ، مانا و پیروز باشید🙏
پاسخ
بستن فرم