🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
| تاریخ عضویت: | ۱۴۰۲/۰۳/۲۶ |
| تعداد شعر: | 1 |
| تعداد مطالب: | 1 |
| آخرین فعالیت | ۱۴۰۳/۰۲/۲۳ |
از خاک آمدم، به خاک می‌روم
با لب خندان این جهان را رها می‌کنم
نه هراسی ز آتش دوزخ دارم
نه طمعی به جنت و نعیم بهشت
در میان شما چنان زیستـه‌ام
که گویی فردا روز رحیل است
از مرگ هیچ هراسی ندارم
که از خاکم به خاک باز می‌گردم
گر پیمانه عمرم سر رسد
غم و اندوهی در دل و جانم نخواهد ماند
مرگ پایان نیست، سرآغازی دیگر است
سفری به سوی دنیایی نو و بی‌کران
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (6):
سلام جناب گیوه چیان سؤالی کرده اید ا ما از کجا آمده ایم، برای چه
حمید گیوه چیان در نامه ی اشتیاق
درود مجدد جناب مانا خیلی خیلی از لطف شما ممنونم که با صبر و حوصله به
سلام حمیدجان در این مورد یک داستان کوتاه برایتان تعریف می کنم : روزی یک نفر از
حمید گیوه چیان در نامه ی اشتیاق
درود جناب مانای عزیز از اینکه وقتتان را می‌گیرم عذرخواهی می‌کنم اما بدلیل اینکه شما مطالعات
سلام افلاطونیان معتقد بودند که ورای این عالم که مجاز است ، عالم دیگری نیز هست
اردیبهشت 19, 1403
درود بر شما و نگرش زیبایتان به مرگ
قلم و وجودتان سبز و مانا
شاد و سلامت باشید🌺🌺🌺
پاسخ
اردیبهشت 19, 1403
مرگ پایان نیست، سرآغازی دیگر است
سفری به سوی دنیایی نو و بی‌کران
سلام و عرض خیر مقدم 🌹
بنظر بنده مرگ آغاز زندگی واقعی ست
در پناه خدا 🌹
پاسخ
بستن فرم