![مجتبی حشمت](https://sherepaak.com/wp-content/uploads/2022/04/9B80441A-3A08-4D27-9A39-9C06BAD186C0-e1649114345203.jpeg)
🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
شب رفت و سحر آمد و هنگام اذان است
گلبانگ اذان بهر تنم روح و روان است
آباد شدم بهر نماز و بپرستم
آن خالق یکتای که پنهان و عیان است
پنهان ز نظرهاست ولی هر چه که بینم
بی شک ببرم پی که خدا خالق آن است
هر کس که تفکر دهدش دست به هر چیز
منجمله وجودش که به قلبش ضربان است
داند زدن قلب خودش کار خودش نیست
او را نه در این کار دخالت به میان است
یک لحظه اگر دل نزند جمله ی اعضا
تودیع نمایند ز هم، مرگ همان است
هر صانع و مصنوع کند یاد و بفهمد
الله بود قادر و حاکم که نهان است
بدبخت کسی که نپرستید خدا را
عمرش به هدر رفت و جهانش به زیان است
چون جسم نباشد نتوان دید خدا را
لیکن همه از اوست چو نظمی به جهان است
خورشید و قمر، کوکب و سیاره و ثابت
پر کرده فضا بیشتر از درک و گمان است
چون هست فضا لایتناهی نتوان گفت
ختمش به کجا هست و چه چیزی است که آن است
این شوکت و این خلقت و این گردش افلاک
باشد ز خداوند که دانای نهان است
بر کنه وجودش نتوان کس ببرد پی
او را نتوان گفت که چون است و چنان است
بود است وجودش ز ازل تا به ابد هست
او را نه مکان است و نه عمرش به زمان است
بر درگه خلاق جهان همچو مهاجر
هر کس ز سر صدق کند رو به امان است
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (7):
فروردین 26, 1401
درود بیکران استاد
بسیار زیبا و دلنشین و ژرف می سرایید
قلمتان سبز ،اندیشه والای شما زلال ابدی
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
فروردین 26, 1401
ممنونم از لطف جنابعالی
پاسخ
فروردین 26, 1401
درود
موفق باشید 🌷🌷
پاسخ
فروردین 26, 1401
☘️☘️
پاسخ
فروردین 26, 1401
چون هست فضا لایتناهی نتوان گفت
ختمش به کجا هست و چه چیزی است که آن است
درود 🌹🌹🌹
پاسخ
فروردین 26, 1401
پاسخ
فروردین 26, 1401
☘️☘️
پاسخ
بستن فرم