🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
نگاهم هر احساسی را به آتش می كشد!
آنچنان محزون ، آنچنان غمگین
كه صدایم بغض سنگ را
می شكند، سخت بود نوشتن حرفهایی كه
بغض شدند و بر گونه
جاری نشدند ، در میان اشك ها هستی
اینجا كسی دارد خفه میشود
پشت سنگینی یك بغض …
جاده نگاهم تا دور دست ها خالیست …
بگو كجا ایستاده ای ؟
مرگ است وقتی
تنها پیروزی ات در زندگی ، جدایی ات باشد.
.
غروب جمعه
شانزدهم شهریور نود و هفت
هفتم سپتامبر
مهران قرجه داغی
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (1):
بستن فرم