🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
اگر عمری به تو گفتم رازم
همه دردو همه سوزو گدازم
برای همدلی بود هم نوایی
زدی زخمه شکسته کهنه سازم
خاطره
به روی بوم خاطره نشته این کبوترم
ببین طنین خسته اش بکش تو در برابرم
قلم رسد که ناله اش بعرش ای فلک چرا ؟
نهان نکن توبال او که جان بده به این پرم
گریه
صدای گریه ام طوفان به پا کرد
به رعدو برق چشمانت چرا کرد
غزل گفتم من از باران چشمت
مرا اینگونه او از خود رها کرد
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (3):