🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
رفتـی؛ مصمـم تـر بـه فعـلِ مُـردنـم کـردی
احساسِ من را کُشتی و چون آهنـم کـردی
روزی مرا یک خندهٔ تـو شـادمـان مـی کـرد
حـالا لبـــاسِ کهنــهٔ غــم بـــر تنــم كــردی
حـالا تمـام لحظـه هـایــم بــوی غــم دارد
بــا لفـظِ شیـریــنِ محبـت دشمنــم کــردی
این وصله های ناروا بـر مـن نمـی چسبیـد
حتـی مــرا در چشـمِ خـود اهریمنـم کـردی
ای کـاش پــای رفتنـت آن روز مـی لنگیــد
روزی کـه منـع از شـادی و خندیدنـم کـردی
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):
خرداد 16, 1401
احسنت
درود بر شما
🌺🌺🌺
پاسخ
بستن فرم