🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 سوء تفاهم

(ثبت: 233914) آذر 6, 1399 

 

چه آسان ساده می بخشم
چه شورانگیز می تازی
چرا دیوار نفرت را
بلند و سخت می سازی

تنم سرد و سرم گیج است
دلم از غصه لبریز است
نگاهم سرد و افسرده
هوایم رنگ پاییز است

پر از بغض است احساسم
فرو افتاده از اوجم
در این دریای آرامش
اسیر دست یک موجم

کدامین اشتباهم بود
که تاوانش چنین سخت است
سوال بی جواب این است:
مقصر عشق یا بخت است؟

همه سوء تفاهم بود
هر آنچه اتفاق افتاد
ولی حکم یقین دادیم
بر آنچه تفاق افتاد

وفا هر لحظه کم می گشت
جفا اما فزون می شد
به هر منطق که می رفتیم
سرانجامش جنون می شد

کنون پای غرورت بود
که در پای دلت افتاد
غرور اما سر حرفش
دلت هم داشت وا میداد

سکوت و لحظه ای تردید
نه دیگر جای ماندن نیست
دلت همرنگ با نخوت
زاندوه و خوشی خالیست

همه تکرار و تکرار است
حدیث رفتن و رفتن
سکوت و سردی احساس
در دل روی هم بستن

چه آسان ساده می بازم
چه معصومانه می لرزی
اگر من لایق ما نیست
تو هم بی شک نمی ارزی

رسیدیم آخر قصه
حکایت همچنان باقی
تو با تنهایی و غصه
من و شب با دلی یاغی

مهر 93

 

 

 

 

نظرها
  1. درود بر شما
    خیلی زیباست
    قلمتان سبز🍃

  2. طارق خراسانی

    آذر 7, 1399

    سلام

    عالی ست

    در پناه خدا🌹

  3. سلام و درود
    بسیار زیباست
    شادکام باشید
    🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

  4. درودها جناب حبیبی

    خرسندم که باز هم از این قلم اندیشمند و خوش نگار می خوانم

    برایتان بهترین ها را آرزو دارم

    دستمریزاد💐💐💐💐💐💐

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا