🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
در محفظه ای از زر، بگذاشت یکی انسان
هر روز به او میداد، اکسیژن و آب و نان
دیوار و کفِ محبس، زرّین و مطلّا بود
دور از یدِ آن انسان، یک پنجره پیدا بود
با آب و غذا هر روز، خوش بود در آن محبس
مردارِ زمانِ خویش، میخورد چُنان کرکس
چون باد بسرعت رفت، روز از پیِ ماه و سال
بگذشت از عمر او، چندی به همین منوال
یکروز ز خود پرسید، کان پنجره بهر چیست؟
این آب و غذا و نان، آید ز کجا؟ از کیست؟
بر یافتنِ پاسخ، یکمرتبه شد مشتاق
انوارِ مسیحایی، تابید بر آن اعماق
چون محبسِ تاریکش، آکنده شد از انوار
چرخید و به ناگه دید، از خاک شدست دیوار
در منظرِ چشمانش، شد محفظه بی ارزش
بر روی زمین او یافت، یک بذر پُر از دانش
بنشست و زمانی رفت، تا دانه ی خود بلعید
پیچید صدایی که، یک لحظه به او خندید
از پنجره جاری شد، یک رودِ زلال و پاک
مِی ریخت از آن بالا، بر روح و روانِ خاک
نوشید چو از آن رود، شیرین و مهنّا بود
گه شور وَ گاهی تلخ، چون شربتِ زهرآلود
سیراب شد و آنگاه، در محبس خود خوابید
از دانش و آگاهی، یک شاخه ی گل رویید
بالید و به بالا رفت، بر پنجره شد نزدیک
رقصید و شکوفا شد، گفتا به خودش تبریک
یکبار دگر ساقی، بر روی گُلش خندید
لبخند به لب، آرام، از شاخه گلش را چید
حمید گیوه چیان
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (6):
دی 21, 1402
درود و عرض ادب جناب گیوه چیان گرامی …
مرا ببخشید که قصد دارم مختصری به نقد سروده ی شما بپردازم، اصولا شاعری را نقد می کنم که دارای اشعار ارزنده و کم ایرادی باشد…
چند مورد در سروده ی شما مشهود است که تیتر وار در زیر می نویسم :
1 : سروده از همان ابیات ابتدایی دچار تزلزل در رساندن معناست و شاعر نتوانسته به درستی منظورش را به خواننده القا نماید مثلا : ( از خاک شدست دیوار ) هم دچار نقص در جمله بندی ست و هم بدین شکل نمی تواند مفهوم درستی را برساند .
2 : یکسری تکرارها در شعر چندان مطلوب نیست . مثل تکرار چند باره ی ( آب و نان ) ( آب و غذا ) و یا ( انوار ) بهتر است برای پرهیز از اینگونه تکرارها از کلمات و ترکیبات مترادف و مکمل ها استفاده کنید .
3 : مطلع شعر که باید نقطه قوت شعر باشد به دلیل نداشتن ( رای مفعولی ) دچار ضعف تالیف گردیده است : بگذاشت یکی انسان ( را )… شاید مثلا اینگونه بیان شود بهتر است ( به رای مفعولی نیز احتیاج نخواهد داشت ) :
در محفظه ای از زر، جاماند یکی انسان
تقدیر به او می داد، اکسیژن، آب و نان
4 : بعضی کلمات و حروف ربط خصوصا کلمه ( کان ) زبان شعر را کهنه کرده است که اینجور کلمات بهتر است در شعر امروزی استفاده نگردد و از مخفف ( ز ) بجای ( از ) نیز هرچه در اشعارتان کمتر استفاده نمایید نیکوتر است، سعی کنید تا می توانید زبان اشعارتان را امروزی تر کنید تا نسل جدید با آن بهتر ارتباط بر قرار کند …
باز هم مرا بخاطر جسارتم ببخشید دوست بزرگوارم …
🙏🌺🌺🌺🌺
پاسخ
دی 21, 1402
درودها جناب حجت عزیز
افتخار میکنم که دوست خوبی مثل شما پیدا کردم و خداوند رو خیلی خیلی شاکرم.
متاسفانه چون این شعرها رو قبلا سرودم به این نکاتی که فرمودید بالطبع توجهی نمیکردم و شاید تا چندین مورد از کارهایی که منتشر میشه این ایرادات و این زبان کهنه به چشم بخوره ولی الان با راهنماییهای دوستان خوبی مثل حضرتعالی سعی میکنم در کارهای جدیدم حتما این نکات رو رعایت کنم.
واقعا نمیدونم با چه زبانی تشکر کنم لطف بزرگی به من میکنید که وقت گرانبهاتون رو در اختیار بنده قرار میدید. بینهایت سپاسگزارم
مهرتون ماندگار استاد
در پناه حق شاد و سلامت باشید
🙏🙏🙏❤️❤️❤️🌹🌹🌹
پاسخ
دی 21, 1402
🙏🙏🙏🙏🌺🌺🌺🌺💐💐💐💐
پاسخ
دی 21, 1402
درود بزرگوار
زیبا قلم زدید اما تلخ …
رقص قلمتان نویسا هنرمند💐
پاسخ
دی 21, 1402
درود بر شما بانو امینی بزرگوار
سپاس از اینکه وقت گذاشتید و خواندید
مهرتون پایدار🙏🙏🙏
پاسخ
دی 21, 1402
سلام و درود
وجودتان خوشخورشید
زیباست آنچه خلق فرمودید
پاسخ
دی 21, 1402
درود بر شما جناب استاد لاهیجی بزرگوار
افتخار بزرگی نصیب بنده کردید که دلنوشته ی این حقیر رو مورد لطف و عنایت خودتون قرار دادید.
بینهایت سپاسگزارم از حضور پر مهرتون و جسارتا استدعا دارم در صورت تمایل منت بگذارید و به نقد ایرادات و اشکالات دلنوشته های بنده بپردازید تا به یاری خدا و لطف شما اساتید بزرگوار بتوانم در این مسیر پیشرفت کنم.
مهرتون پایدار استاد
در پناه حق
سایتون مستدام🙏🙏🙏🌹🌹🌹
پاسخ
دی 22, 1402
سلام و درود عزیز بزرگوار
حقیر شاگرد دونپایهای در محضر ادبیاتم و لاغیر
امیدوارم به شما و احدی از عزیزان محفل شعر پاک بر نخورد ولی ایران قریب به ۸۵ میلیون جمعیّت دارد، ۹۰ میلیون نفر از آن شاعر و ترانهسرایند و ۱۰۰ میلیون استاد و نقاد و خلاصهٔ کلام بلبشویی شده در ادبیات!
به قول یکی از دوستان خوششعر سرکار خانم دکتر بابایی اگر مارا استاد خطاب کنند امثالِ جناب قیصر امینپورِ ماهشعر و سیدحسن حسینی مهرگوی و سهراب سپهری گلاندیش را چه بخوانیم آنوقت:
فرا استاد
یا هساپسا استاد
بنابراین خواهش این خاکسارست حقیر را “رضا” یا “سید” خطاب بفرمایید!
در مورد نقدٍ اثرِ عزیزِ حضرتعالی نیز کمبنیه و کوچکزارتر از این حرفام ولی با این تفاصیل مهربان دوست شاعری به حقیر توصیهای را هدیه فرمودند، کمین نیز آن را با احترام کادو و به شما بزرگوار اهدا میکنم:
حتماً نباید منتظر باشیم شعر من نوعی مورد نقد قرار بگیرد، با خواندنِ نقدهایی که بر آثار و اشعار دیگران شده و میشود به خیلی از نقاطِ ضعف و نکاتِ مهم پی میبریم که در اشعارِ خودمان نیز وجود دارد و میتوانیم آنها را رفع کنیم!
محضر مبارک شما جسارت، وَ دو نگاه خود را نیز تقدیم میکنم شاید مفید فایده باشد و مثمر ثمر!
۱_ اوّل
ادبیات سالهاست دیگر سِیر جهانشمولی دارد و زی در یک وطنِ و موطنِ خاصِ ادبی شاعر و نویسنده، وَ در کل صاحب قلم را تکبُعدی میکند، زیبنده است ادیبِ عصرِ معاصر بی وطن باشد و دست به غور و غواصی در تمام مرزهایِ ادبی بزند تا از نگاهی جهانوطن برخوردار گردد!
فرضِ مثال هم دیوان حضرت حافظ را بخواند و بهانحای مختلف از آن بهره ببرد هم همجوارش اشعارِ *دانته آلیگیری* را مطالعه کند، هم از بوستان و گلستانِ سعدیِ جان تلمذ کند هم در دریایِ اشعارِ فرازمندِ *لزلی مارمون سیلکو* و *جوی هارجو* تن به آب و دست به شناسایی زیبایی بزند، هم از صنایع بدایع شعر پارسی آگاه گردد هم بهطورِ مثال از آثار دیالکتیک و چیزمحوری و فرانسکور و… در شعر مطلع باشد، هم سبک هندی و عراقی و خراسانی و… را در شعر پارسی رصد کند هم از مکاتب امپرسیونیسم و فرانکفورت و… نگاه شعرش را پُر کند، و خلاصه هموطنِ تمامِ ادیان و فِرقِ ادبی و ادبیاتیِ جهانشامل و جهانشمول باشد!
_ دو
از دیدِ حقیر اعتنا و التفات به نقد و آنچه از دیرباز در وجه آموزشی بیان شده اگر چه عالیست امّا کافی نیست چرا که هنر متمایز از علمست و آنچه تا اکنون فرمودهاند و به ما رسیده اگرچه شایسته امّا فرضیه و تئوریست، چرا که هنر مثل علم مطلق و منطق پذیر نیست و هرگز در هنر دو به اضافه دو چهار نمیشود لذا از دیدِ کمترین هر شاعر بایسته و شایسته است پس از خوانش و مطالعه و غور و گزینش و بهگزینی تمامِ حرف دیروز تا امروز، مرامنامهای برای رفتارِ شعری خود داشته باشد و اسیرِ قطبهٔ این قطب است و آن قطب نشود!
فرض مثال حضرت حافظ و عطار و… را بخواند و دل به آنها بدهد اما جایی اگر به هرگونه اشکال، حالا چه اشکال قافیه چه اَشکالِ اِشکالِ دیگر برخورد تعصب را دور بریزد و با خود یا دیگران نگوید: چون آنها چنین نوشتهاند پس صحیح است، آنها نیز بشر بودهاند و ممکنالخطا، حال چه در بسترِ زندگی چه در زمینهٔ شعر!
سلامت باشید
پاسخ
دی 22, 1402
هرگز تاکنون چیزی دربارهٔ خدا گفته نشده است که پیش از این، بهترش را باد در میان درختان کاج نگفته باشد.
▪️تامس مرتون
Nothing has ever been said about God that hasn’t already been said better by the wind in the pine trees.
▪️(Thomas Merton, Love and Living (San Diego: Harcourt Brace Janovich, 1979), p. 15)
پاسخ
دی 22, 1402
درود بر شما جناب لاهیجی بزرگوار
بینهایت سپاسگزارم از محبت حضرتعالی علی الخصوص بابت راهنماییها و آموزه هایتان و نیز به اشتراک گذاری این نفیسه ی زیبا.
نمیدانم با چه زبانی از شما و همه ی دوستان دیگر تشکر کنم واقعا زبانم قاصر است.
امیدوارم شایستگی این حجم از محبت و لطف دوستان رو داشته باشم.
بزرگواری کردید و منت گذاشتید
سایتون مستدام
مهرتون ماندگار
شاد و سلامت باشید در سایه ی الطاف الهی
🙏🙏🙏🙏🙏💐💐💐💐
پاسخ
بستن فرم