🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 پرکشیدن از میان خود و رهاشدن از آدم ها !

(ثبت: 240701) تیر 30, 1400 
پرکشیدن از میان خود و رهاشدن از آدم ها !

 

مهلت بده؛ ای زندگی، فرزند خوانده را !
این آدم از خود گریز خانه رانده را !
بگذار تا تنها شود، آنی به حال خویش !
بگذار تاکه بگذرد از ریشه های خویش !

دستی بزن که پا بگیرد، زیر پای خاک !
تا یاد گیرد خیزش از سرو بلند و تاک !
حسرت شده تا از من و دنیا رها شود !
از بند بند ریشه ها ی خود، جدا شود !

خواهد که با ستاره یا گلها سفر کند !
از دوزخ گمراه آدم ها، حذر کند !
خواهد که چون باران و دریا، دیده، تر کند !
آن چشم های خیس را، از خنده پرکند !

با او مگو از شاه آدم، بگذر از گدا !
او را ببر، تا وادی از آدمی رها !

من دردها دارم بیا، ای کودک درون !
بامن بمان، تا پرکشم از تنگی ام برون !
رفتن شده حسرت، میان پیله، می تنم !
می خواندم پروازها، آن پیله می کنم؟!

آخر، از این زندان، شبی پرواز می کنم !
زنجیر صدها ناله و غم باز می کنم !

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):

نظرها
  1. محمدعلی رضاپور

    تیر 31, 1400

    احسنت
    چه زیبا
    و چه وزن جالبی🌿🌹

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا