🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
چلچلی آمد و دیدم، که چِهِل ساله شدم
از زن و بچه شنیدم، که چهل ساله شدم
یاد اوقاتِ جوانی، به سرم توطئه کرد
آهِ بی وقفه کشیدم، که چهل ساله شدم
باز با کیم و سیمونز و جنیفر بودم و بعد
(در کنارِ) زنم از خواب پریدم، که چهل ساله شدم
عمر من رفت به فریادِ زنِ زشت و پلشت
ناخن از بیخ جویدم، که چهل ساله شدم
مدتی هر شب و هر روز، به هر جا و مکان
فکرِ زن های جدیدم، که چهل ساله شدم
از خودم بهرِ رفاهِ خود و فرزند و عیال
مثلِ خر کار کشیدم، که چهل ساله شدم
زیرِ بارِ طلب و غُرغُر و نق های زنم
لاک و ماتیک خریدم که چهل ساله شدم
یک نفس میخورد و قی کند و ریسه رود
تسمه پروانه بریدم، که چهل ساله شدم
با پرایدم جلوی پای مسافر هر شب
مثلِ قورباغه جهیدم، که چهل ساله شدم
هر کجایی که نشستم، دهنم باز شدو
خر و پف کرده، کپیدم که چهل ساله شدم
زلف گوشِ پدرم، با نوکِ موچینِ ننه م
هر شب جمعه دریدم، که چهل ساله شدم
با کمربند و کتک، باز هم آدم نشدم
بنگ و سیگار چشیدم، که چهل ساله شدم
پسرم دود بپا کرده، هوا رفته حباب
این هم از بخت سپیدم، که چهل ساله شدم
شامِ توله سگِ همسایه دگر کشت مرا
دنبلان هم نخریدم، که چهل ساله شدم
عمر من رفت به چاخان و بلوف های جفنگ
کله با پنبه بریدم، که چهل ساله شدم
اکبر و هادی کلنگ و اِبی و میتی پلنگ
سالیان است ندیدم، که چهل ساله شدم
با فشار و هیجان هم، شکمم کار نکرد
عرق از شرم چکیدم که ، که چهل ساله شدم
یادِ حرفِ ننه مو، ناله و پیژامه و باد…!
وای از خنده پُکیدم، که چهل ساله شدم
۱۳۹۸/۸/۱۲
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (11):
آذر 20, 1398
سلام
خیر مقدم 🌷🌷🌷
به وبسایت شعر پاک خوش آمدید
خانمی از زبان آقایی چنین طنز زیبایی را بسراید شاهکار کرده است
عالی بود
دلمریزاد
و اما خبر خوش به دوستان پاک
شاعری شیرین زبان به انجمن ادبی، شعر پاک تشریف آورده اند که در آینده خواهید دید چقدر حرف های خوب برای گفتن دارد.
شیر دختر کرماتشاهی که قلم در دست او چون موم است و شعر رفیق مادر زادش..
گر خدعه کند دشمنِ بیدار، قوی باش!
گر سنگ زند بر تو دگر بار، قوی باش!
با همت و امید، به تدبیر و شجاعت
کوهی که شد آوارِ تو بردار، قوی باش!
درمان نشود خصلتِ روباه، به صد لطف
دوری کن از این صنعتِ مکار، قوی باش!
بگذار گرانمایه ترین سیرتِ انسان
بی نرخ، گذارند به بازار، قوی باش!
باید که به قلابِ دروغ و دغلِ خویش
چون طعمه بمانند گرفتار، قوی باش!
تاوان بدهد هر عملی، راز نماند…!
در قابِ زمان، حقه ی بسیار، قوی باش
خوش باش که یک معجزه از یار به راه است
اعظم به خدا مسئله بسپار، قوی باش
اعظم قارقلی
در پناه خدا 🌿🙏🙏🙏🙏🌿
پاسخ
آذر 20, 1398
نکته ای مرا بیشتر از هر چیز دیگر در خوانش این اثر ، بخود جلب می کرد . توان بالای نویسنده در همزاد پنداری با شخصیت این اثر بود . شناخت حس حال و نوع تفکر شخصیت اصلی در این اثر از سوی نویسنده خیلی ماهرانه و با تسلط اداره شده بود.
زیبا بود و شیرین نیز…
درود بر شما
پاسخ
آذر 20, 1398
سلام یه سوال دارم از شما فقط حمل بر بی احترامی نباشد شما از مردی احیانا در زندگی ضربه خوردید ؟
پاسخ
آذر 20, 1398
یاد آوری دردهای اجتماعی همراه با قیاس اجتماعی جهان….
محیط ، اجتماع ، وراثت ، فرهنگ ، تمدن و ….
صحنه سازی دقیق …
درد آور اجتماعی …
دست مریزاد
🌸🌸🌺🌸🌸🍃
پاسخ
آذر 20, 1398
درودها مهربانو
خوش آمدید به جمع شعر پاکی ها
قلمتان همواره سبز ونویسا
زیباست جانم
مانا باشید وموفق❤️❤️❤️❤️🌸🌸🌸🌸🌸
پاسخ
دی 2, 1398
سلام و درود
شاعر گرانقدر بانو قارلقی
دعوت می کنم از صفحه هم اندیشی دیگری در هنر، کارگاه دوم واقع در بخش چرخان آخرین مطالب سایت بازدید فرمایید:
http://sherepaak.com/219930/کارگاه-دوم
مشارکت شما عزیزان و سروران نازنین موجب برگزاری باشکوه کارگاه دوم خواهد
پاسخ
بستن فرم