🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
پلنگ خیالم به سوی ماه می خروشد
مشت بر در و
سر بر دیوار می کوبم
چنان که گویی خودم را دار می زنم
سر می نهم بر بستر و
باز کابوس و
باز خواب خون می بینم
رفتی و بعد تو من
جنون می گیرم
شب همه شب
ز وحشت تنهایی
مثل اسپند بر آتشم
امان و صد امان از تنهایی
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):