در گوشه ای با من چو خلوت می گزینی
آرام و باآزرم پیشم می نشینی؛
چشمان من آیینه دار جلوه تو است
بنگر چه زیبایی و خوب و نازنینی
در شور بی پایان امواج سکوتت
با آن همه دلشوره ات شور آفرینی
گل در جهان بسیار می روید ولی تو
از آن همه یکتا گل من در زمینی
صد لشکر از خوبان به چشم من نیاید
آنجا که از مهر و وفا تو بهترینی
بی تو ندارد زندگی معنا عزیزم
این زندگی انگشتر است و تو نگینی
مهدی تو را بگزیده در بزم محبت
غیر از تو او کی می گزیند همنشینی
جانا حضور تو تجلی بهشت است
تو اتصال من به فردوس برینی
« مهدی رستگاری »