🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 من مرده ام

(ثبت: 213341) مرداد 21, 1398 
من مرده ام

“گاه گاهی به من سری بزن”

این عنوان آخرین نوشته من است حسی به من می گویم که دیگر نوشته ای در کار نیست….

.

باز هم طبق عادتی روزانه به کافه می روم و روی آن میز دو نفره می نشینم ؛ همان میز آبی رنگ را میگویم.

دفترم را باز می کنم و قلمم را میان دشت پر از برف رها…

قلم من کودکی است که با خط خطی کردن برف ها ارام میگیرد

موسیقی کافه به لاله های قرمز یخ زده در دشت روح می دهد و شمع روی میز برای نوشته هایم پروانه وار می سوزد.

اما امروز گویا قلم بزرگ شده است خط خطی نمی کند و کم حرف می زند.

قهوه چی می گوید:تلخ یا شیرین آقای شاعر؟؟؟

زبانم سنگین شده نه مینویسم نه چیزی می گویم…

ناگهان … شمع خاموش می شود

برف ها به آب تبدیل شده اند

قلم سر خود را می شکند

موسیقی را نمی شنوم

چشمانم چیزی را نمی بیند

گویا مرده ام

آری مرده ام

تنفس مصنوعی مرا در کما نگه می دارد اما می دانم برگشتی در کار نیست.

.

بی تو من با هرتنفس های مصنوعی شعر

زنده می مانم ولی از بی تو بودن سخت تر

 

 

 

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند (1):

نظرها
  1. مرداد 28, 1398

    کافه چی
    غسل تعمید می دهد
    ذهن وارونه فنجان را
    مرا دلتنگی عظیمی فرا گرفته
    من در اوج مرده بودم
    در این فرود چه هستم ؟
    تو می دانی؟

  2. مينا اميني

    شهریور 7, 1398

    محمد امین آقایی

    ممنونم که می نویسید

    و ممنونم که قراره باز بنویسید

    با آرزوی بهترین ها
    با آرزوی موفقیت های روز افزون
    و اینکه
    مانا باشید و سلامت بزرگوار
    🌹

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا