🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
بنام خدا
عمو زنجیرباف !
خاطره ای به قدمت دوران کودکی!
یادش بخیر!
“عمو زنجیر باف…بله…”
آرزومان این بود که عمو، زنجیرمان را بافته باشد و پشت کوه انداخته باشد…
حالا که از کوه بالا رفتیم و پشت کوه را می نگریم ، می بینیم واقعیت دارد،عمو زنجیرهایمان را بافته است!
و چه زنجیرهایی!
زنجیر هایی که ما را در خود اسیر کرده اند…
زنجیر هایی نه از آهن و فولاد ؛ که از جنسکینه،حسد،دروغ،حیله، فریب و… هستند.
زنجیرهایی بی شمار!
ای کاش عمویی هم بود زنجیرهای عمو زنجیر باف را پاره میکرد…
ای کاش …
…..
با احترام ؛ علی رفیعی (امید)
کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند (5):
کاربرانی که این مطلب را خوانده اند (6):
خرداد 21, 1397
تعبیر زیبایی بود
موفق باشید
پاسخ
خرداد 22, 1397
سلام و درود شاعر گرامی بانو رستم زاده
تشکر و سپاس
پاسخ
بستن فرم