![شیدا شهبازی](https://sherepaak.com/wp-content/uploads/2023/05/InShot_۲۰۲۳۰۵۲۲_۰۵۴۰۲۲۷۸۴-e1684725931918.jpg)
🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
آرام بر ساحل امن واژه ها
اندوه سر می خورد از سایه ها
روزها افسرده رام و ساکت
حظ می بردم از آب تنی احساسم بر افسون افسانه ها
آغوش دریای امن شعرهایم آشفت
نسیمی می وزید و در گوش جان دریا رازها می گفت
هزار زلزله
هزار بم
ارگ فرو ریخته از ماتم
موج بر موج ساحل به ساحل
امنیت دستانم از تو آشفت
روستای آرام واژه هایم را
باران مژگانم در هم کوفت
آتش به جانم افتاد و باز افسرد
کسی آمد قصه ای از هزار و یک شب
داستان یوسف و از زلیخا گفت
ویران شده تمام شهر قلبم
جاده های حس و غزل مسدود گشته
نوازش های باران چون تازیانه بر تن احساس من از حد گذشته
در ویرانه های قلب من یک نفر محبوس گشته
باور نخواهم کرد آبادی این سرزمین را
چون ارگ من
این دل ساده ی بی پیرایش
نابود گشته
حالا بگو با کدامین مردم شهرم نشینم
داستان از آرامش، و رویای ساده ی دیرین بگویم
یک نفر در شعر من
نه در غزل
نه قطعه
در مثنوی مددهوش گشته
#شیدا شهبازی
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (7):
مهر 15, 1399
🌹🌹🌹🌹💐💐💐💐
پاسخ
مهر 15, 1399
درود بر شما بانو شهبازی گرامی
زیبا ولی سوگمندانه سرودید
بهره مند
سر بلند باشید به مهر
درود ها
💐💐💐
پاسخ
بستن فرم