🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
چمدانی که پر از خاطره ی صاعقه هاست
رقصِ آیینه ی آهنگِ سفر , توی سرم
استکانهای پر از قرصِ سفید و آبی
بطریِ سرخِ سکوتی به فراسوی سرم
زندگی مثل قطاری که خودش می داند
آخرش در تَهِ یک درّه سقوطش حتمی ست
میپَرم در وسطِ راه , به دشتی خونین
از هیاهوی جهانی که سکوتش حتمی ست
می روم سمتِ همان شهر , همان جایی که
شب, سپید است و نهان, سایه ی دنیا روشن
خونِ دل سوزِ شفق هیچ نجوشد در قلب
موجِ خورشید شود در شبِ رویا روشن
در جهانش بشود راه , رَوی بر ابری
غرقِ ژرفای مِهی سرخ, بمانی تا صبح
قعرِ دریاچه ی هر نور ,به خشکی برسی
بزند برفِ درخشانِ کمانی تا صبح…
.
.
.
قفسِ وهمِ مرا ساحره ای میسوزاند
و قطاری که شتابان به تباهی برگشت
قرصها توی سرم چهره ی ابلیس شدند
نورِ مرگم به شبِ شهرِ سیاهی برگشت
زمستان 1400
فرشید افکاری
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (6):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (12):
دی 15, 1401
سلام و درود
زندگی مثل قطاری که خودش می داند
آخرش در تَهِ یک درّه سقوطش حتمی ست
میپَرم در وسطِ راه , به دشتی خونین
از هیاهوی جهانی که سکوتش حتمی ست
شاعرانه هایتان مستدام
چقدر عالی قلم می زنید
لذت بردم از اشعار خوبتان
زنده باشید به مهر جناب استاد افکاری عزیز
💐🙏💐❤️
پاسخ
دی 19, 1401
درود استاد مهدی پور عزیز 🌹🌹🌹سپاس و تشکر بزرگوار
پاسخ
دی 15, 1401
زندگی مثل قطاری که خودش می داند
آخرش در تَهِ یک درّه سقوطش حتمی ست
میپَرم در وسطِ راه , به دشتی خونین
از هیاهوی جهانی که سکوتش حتمی ست
سلام فرشید عزیز
شاعر توانای پاک
این بند از چهارپاره عین واقعیت است هیچ کس نمی تواند کوچکترین ایرادی از آن بگیرد زندگی همانی ست که شما با قلم توانمند خود بیان کرده اید.
البته نوع دیگر زندگی بدون جسم هم هست که آن زندگی جان هاست نه ارواح.
بارها برای دوستان نوشته ام که روح بسیط است و یک جنس دارد و هیچ موجودی در هستی روحی مختص به خود ندارد لذا احضار روح فلان شخص امری غلط است ولی جان احضار می شود مخبر است و از گذشته و آینده خبر می آورد و مولانا هم به خوبی بدان اشاره فرموده است :
جان نباشد جز خبر در آزمون
ولی ظاهر این دنیا همینی ست که شما فرموده اید جز نابودی و اضمحلال برای جسم هیچ چیز دیگری متصور نیست.
باردیگر شعور و توانایی شما را در سرودن اشعاری عالی می ستایم و به وجودتان افتخار می کنم.
در پناه خدا 🌿👌👌👌👌👌👌👌🌹❤️🌿
پاسخ
دی 15, 1401
سلام
بیش تر شنیده بودم هر فردی روح واحدی دارد ولی اینکه همه یک روح داشته باشند محل تامل است البته شاید تعریف شما از روح و جان متفاوت باشد
پاسخ
دی 15, 1401
سلام بر سیاوش عزیزم
روح امر الهی ست و اندک افرادی از ماهیت آن خبر دارند، استاد روحی _ معنوی حقیر زنده یاد استاد مسعود ریاضی کرمانشاهی که عالم علوم روحی بودند روزی به من فرمودند روح مانند اقیانوسی ست که هستی در آن شناور است، لذا هیچ ذره ای روح مختص به خود ندارد و انالله واناالیه راجعون شامل جان می شود که از خداست و به سوی او باز می گردد روح هم پس از پایان پروسه حیات دوباره به جایگاه اول خود باز میگردد انالحق منصور هم برمبنای روح و جان است و مولانا هم از زبان جان می فرماید:
مرغ باغ ملکوتم نی ام از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
احمد غزالی هم در سوانح العشاق همین را میفرماید که پیکر جرمی مرکب جان است و جان مرکب عشق و دل محل صفات اوست.
خلاصه این است
پیکر، جان، عشق، خدا
پیکر مرکب جان
جان مرکب عشق
عشق مرکب خداست
ما خیلی تلاش کنیم مرکب پیکر جرمی خود را خواهیم شناخت و با او می توان ارتباط برقرار کرد اولیاء واقعی الهی آنانی هستند که با مرکب جان در ارتباط هستند.
در پناه خدا
پاسخ
دی 16, 1401
سپاسمندم
پاسخ
دی 19, 1401
🙏🙏🍀🍀🌹🌹
پاسخ
دی 19, 1401
🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
دی 15, 1401
سلام
قفس وهم مرا ساحره ای میسوزاند
اگر ها در ساحره هاء تانیث است آنگاه به اشکالی برمی خوریم و آن اینست که در فارسی مونث مذکر نداریم
پاسخ
دی 19, 1401
استاد خراسانی ارجمند تشکر و سپاس از نظر ارزشمندتان دیدگاه و بینش ژرف و وزینتان بسیار ستودنی ست
🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
دی 15, 1401
سلام و درود
زیبا سروده اید
پاسخ
دی 19, 1401
تشکر و قدردانی از شما شاعر گرانقدر 🌹🌹🌹
پاسخ
دی 15, 1401
فرشید جان افکاری
شاعر گرانقدر و دوست داشتنی
قبلا هم گفته ام که شیفته یِ اشعارت هستم .
شعرهایت حال و هوای خاصی دارد که خیلی دوست دارم .
هر جایی نمی توان این شعر ها را پیدا کرد و خواند .
سپاس از تو که مهرت را به اشتراک می گذاری .
سپاس.
پاسخ
دی 19, 1401
درود دوست عزیز
بسیار لطف دارید شاعر گرانقدر
پیروز و پایدار باشید قلم هنرمندتان زرنگار 🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
دی 15, 1401
فرشید را هم به جهت اشعار سوزنده و گزنده اش دوست دارم و هم به دلیل نام خانوادگی اش ..
در مورد تعریف روح با جناب طارق موافقم . اگر روح را از عالم امر بدانیم ( نفخت من روحی ) پس آن گاه ارواح همه برابر خواهند بود و جان ها ( نفوس ) متکثر
فک کنم همین تازگیها در همین سایت اگر اشتباه نکنم بحث تفاوت عالم خلق و عالم امر پیش آمد . که مولوی نیز عالم امر را علیا و عالم خلق را سفلای وجود می داند . در قرآن هم ” بامرنا “داریم ( به دستور ما ) و هم “من امرنا ” ( از آستان ما ) که این دو تفاوت ماهوی بسیار دارند .
پاسخ
دی 19, 1401
درودها مانای عزیز نظرات ارزشمندت همیشه نگاه و نگرشی خاص و تأمل برانگیزه بی نهایت سپاسگزارم شاعر گرانقدر 🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
دی 15, 1401
درود بر شما
بهره بردم با آرزوی توفیق الهی و سعادتمندی 🌷🌷
پاسخ
دی 19, 1401
درودها استاد عزیز
واقعا جا داره از اشعار طنز بی نظیرتان که اخیرا خوندم اینجا تقدیر کنم که به راستی استادانه و ستودنی ست
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
بستن فرم