🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 بسیار تنهایم

(ثبت: 267839) بهمن 29, 1402 

*بسیـار تنهـایـــم*

دلـم ؛
دریـای خون ،
دشتِ جنـون ،
صحرایِ محشر بود…
چه بُغضی در بـرادر بود…

شبی که شامِ آخر بود …
شبِ سختی مُقّدر بود …

شب هجران و خاموشی…
شبی که مـرگِ مـادر بود…

فضـا غمگیـن …
هــوا سنگیـن …
که شمعِ پُرفروغِ مهرِ مادر رو پایان است !
نفس در سینـه ها حبس و …
سکـوتِ سـردِ وحشتناکِ غمباری ،
فضایِ خانه را پُر کرده بود آنشب…

و تنهـا اضطـراب و التهـاب
از تیـک تـاکِ سـاعتِ
ماتمکده ، بـر گوش می آمد…

نـسیـمی مُشکبـار آمـد …
و عطـرِ یـاس و شب بـو درهم آویخت…
نگاهم با نگاه مهربانش درهم آمیخت…
دلـم یکبـاره از هـم ، پـاره شـد…
اشکـم فـرو ریـخت…
۰
۰
۰

نـوازش کـردم آن دستانِ لَرزان و نحیفش را
و عطـر بـوسـه پاشیـدم ،
سـرانگشتـانِ پُـرمهـرِ ضعیفـش را…

هـزاران نـکتــه ے نـاگفتـه را گفتـم
هزاران درد پنهـان در سینـه را گفتم
شنیـدم ، در زبان اشک مادر پنـدها را …
نفس میـزد …  به سختـی …
ولیکـن ؛
بـاز میکـرد ، به آرامش یکایک بندهـا را …
من اما گریه میکردم ، شبیهِ کودکی هایم.!
نـه مـادر جـان نـرو …
تمنـا میکنـم …!
سنگِ صبـور …
سلطـانِ غمهایـم…

کـه مـن ،
بعـد از تـو ای مـادر …
ببیـن…
بسیـار…
تـنهــایــم…!!!

 

ارتـعـــاش…
1402/11/20

 

 

نظرها
  1. طلعت خیاط پیشه

    بهمن 29, 1402

    درود بر شما
    بسیار زیبا سروده ایدوغم انگیز
    🙏🙏🌸🙏🙏🌺🌿

    • بهمن 30, 1402

      درود و احترام
      تقدیم بزرگوار 🌹🌹

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا