🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
«بهانهی نگاه»
به بهانهی نگاهت دل من روانه میشد
به حریم قدس تو گاه، غم دل بهانه میشد
دم درب آستانت که نگاه من گره خورد
به لطافت وجودت نفسم ترانه میشد
شرری به جانم افتاد دم لحظهی ورودم
به هزار جرعهی آب شررم زبانه میشد
دو سه بار عطر اذنت به دخول را سرودم
«بلذیذ» تا رسیدم سخن عارفانه میشد
به بهشت پا نهادم وَ پُر از فرشتگان بود
نگران بالهایی که گلیم خانه میشد
همه بود آرزویم که کبوتران بچینند
دل بیلیاقتم را که مدام دانه میشد
به ضریح نور رفتم، چه زیارتی! چه شوقی!
به بهای وصلت ای کاش شبِ جاودانه میشد
چه خوش است چون پرنده به بهشت تو نشستن
و دلم به آستانت همهوقت لانه میشد!
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):
خرداد 27, 1402
یا امام رضا
سلام و درود جناب بهشتی وند
پاسخ
خرداد 28, 1402
بسیار عالی و دلنشین
پاسخ
خرداد 30, 1402
بسیار عالی و زیبا👏👏👏
پاسخ
بستن فرم