🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
هوای مهر بهاری دگر به خاطر نیست
و این حجوم برف پاگرفته، عابر نیست
نه هرکه ساز واژه دلنشین بنواخت
دلی اگر به سکوت هم بشکند شاعر نیست
هماره خلف عادت عقل سپردم راه
در این خلاف آمد من کسی مسافر نیست
ببین چگونه دم از انسانیت بزنند
دروغگویان طریقتی که هیچ طاهر نیست
برای جهنم مردمان دلی نمیسوزد
در این بهشت مسلمین کسی که کافر نیست!
حضور بی خیالتان چو مردگان قبور
کجاست شور و نجابت که اسب قاطر نیست
تمام قصورتان شکنید بر سر من
ولی هرآنکه میرود همیشه قاصر نیست
برای خندیدن این دشت پژمرده
خدا بیاورید که قهرمان قصه قادر نیست
پ.ن: عروض و قافیه نمیدانم ببین یار کجاست.
ما پی تخصص خودمان را میگیریم که هنر مدعی زیاد دارد و بی هنر!
بدرود
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):