🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 تابوت برگ

(ثبت: 14100) بهمن 19, 1397 

یک روز نامت از غزلم پاک می شود
روزی که شاعر و قلمش خاک می شود
بر قلب سنگ حک شده آن روز اسم من
تاریخ مرگ و زندگی م پاک می شود ؟
اصلا بگو که فاتحه ات می رسد به من؟
وقتی سرود قلب تو پژواک می شود
بذری که عشق در دل تابوت برگ کاشت
با ژاله های چشم تو نمناک می شود
سرمستی خزان من از نوبهار توست
با رویشت نهال تنم تاک می شود
من آشنای سبزه و گل هستم ای دریغ
آخر نصیب بادیه خاشاک می شود
زاری نکن مزار من آغوش اشک نیست
در فصل نور ،پیله ی شب چاک می شود
پروانگی امید قدم های مرده است
جان در هوای باغ تو بی باک می شود

عادل دانشی 19 بهمن 97

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):

نظرها
  1. عظیمه ایرانپور

    بهمن 21, 1397

    زاری نکن مزار من آغوش اشک نیست
    در فصل نور ،پیله ی شب چاک می شود

    درود بر شما
    خیلی زیباست🌿👏
    فقط مصرع4
    زندگی ام به اشتباه زندگی م تایپ شده

  2. زانا کوردستانی

    بهمن 22, 1397

    درود بی پایان

    عالی بود

    احسنت و آفرین

    در پناه حضرت دوست

  3. مازیار نژادیان

    بهمن 23, 1397

    درودها

    غزلی زیبا و جیلی را میهمان صفحه شما بودم بزرگوار

    امید که هماره تندرست و نویسان باشید

    🌹🌹🌹🌹🌹

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا