🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 تقدیمی

(ثبت: 488) دی 13, 1394 

سلام
دو پرده پائین تر از پلک هایت

زورقی به دریا میرود

ازین پیر خسته بپرس مصیبت طوفان را

و دل به این دریا نزن!

که عشق

هنوز از پرده ی اول چیزی کم دارد

از ستون فقرات شعر بالا بیا 

و ببین

که الفبا از دور برایت دست تکان میدهد!

بیا

و ببین چگونه سرم شلوغ است!

تا به رقص جاودانه ی من به ساز خود ایمان بیاوری!

بیا

که من اعتقاد ندارم

بدون دستهای تو سیبی بر درخت مانده باشد

نفس بکش!

که من تو بیشتر از هرکس تو را کاشف جاذبه میدانم

اگر میدانستم برای خاک پاک چه خوابی دیده ای،

هرگز از فرشته بودنت شاکی نمی شدم.

به همسرم

با تمام محبتی که خدا دردلم نهاده است