🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 ( خود شناسی )

(ثبت: 212269) تیر 31, 1398 

من چو از خود وا شدم بر خویشتن افشا شدم

تاشناسم خویشتن را با خودم تنها شدم

خودشناسی کرده ام تا خودشناسم خویش را

در محک آوردمی، از حال خود جویا شدم

من چی ام؟ بهر چه ام؟ از چه بعالم آمدم؟

قطره ی گندیده آبی بودم و برنا شدم

حاصلی از عشق وشهوت بوده ام در این جهان

پس چرا؟ پرکینه و پربخل و پر غوغا شدم

زورق بشکسته ای در ساحلی طوفانی ام

من در این بحری خروشان قطره از دریا شدم

من چه دارم؟ از چه میخواهم که چی را چون کنم؟

این دو روزی میهمان سفره ی دنیا شدم

نقطه ای ،در زیر پرگار جهان هستی ام

زیر این چرخ و فلک گمگشته ناپیدا شدم

نقطه، هرجائی غلط افتد مدادش میکشند

چون غلط افتاده ای بر کاغذی انشا شدم

در کلاس معرفت درس و کتابم داده اند

من رفوزه اندر این درس و در این املا شدم

شعله ای بر جان من افتاده است در واپسین

سوختم در آتش و در حسرت فردا شدم

وقت رفتن خویش خویشم دلخوش از خویشم نشد

من چه خوشباور شدم بر خویش خود کوشا شدم

اختری در آسمانم نیست در شامی سیاه

ماه من هم در خسوف و چون شب یلدا شدم

غوطه ور، در این سیاهی بوده ام پلکم نشست

یکدمی در خواب خوش مبهوت این رؤیا شدم

با دل و معشوق خود قول و قراری داشتم

در شگفتی ماندم و سرگشته در معنا شدم

مجلسی دیدم که ساقی باده در پیمانه کرد

من خمار باده ي فرزانه در مینا شدم

جرعه ای نوشیدم از جام طهورائی دمی

مست و مدهوش از می و از ساغر یکتا شدم

در کمند ابروی دلدار خود گشتم اسیر

باخیال وصل او بر عالم بالا شدم

بنداز بندم جدا شد، روح از جسمم پرید

پرده را بدریدم  و ذکر خداوندا شدم

ناگهان دیدم ،مرابازر برابرکرده اند

جنگ زر گردیدم و اینگونه من سودا شدم

گوهری را، گفته ام همچون مسی زنگاری ام

کیمیائی گشتم و مجذوب این دلها شدم

گوهر ذیقیمتی در گنجه پنهانش کنند

چون پر کاهی من از هر خرمنی منها شدم

باد پائیزی مرا روزی به یغما میبرد

زیر مشتی خاک و من درمانده از هرجا شدم

کوزه گر از خاک گورم کوزه میسازد بسی

در تعجب من از این انسان بی پروا شدم

درگلستان ادب ،گل را بهایش میدهند

من که از خاک آمدم با خاک وگل همتا شدم

لحظه ای خوابم پرید از تندبادی در خزان

دیده چون وا کرده ام رسواتر از رسوا شدم

چون همی دانستمی دنیا سرای فانی است

دست از دنیا کشیده، در پی عقبا شدم

رنج دنیا را بکش «اعمی» دهانت را ببند

حرف حق را گفتم و از گفته ام ارضا شدم،

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):

نظرها 19 
  1. عظیمه ایرانپور

    تیر 31, 1398

    درود بر شما
    زیباست
    قلمتان سبز🌿

    • سلام وعرض ادب واحترام بانوی بزرگوار سرکارخانم ایرانپور گرامی
      سپاسگزار حضور ارزشمند و مهر و محبت نگاهتان هستم

      از یزدان پاک برای حضرنعالی صحت و سلامت و به روزی را آرزومندم

      برقرارباشید به مهر الهی

  2. علی معصومی

    تیر 31, 1398

    درود و ارادت
    استاد نازنین
    🌹🌹🌹👏🌹🌹
    در پناه خدا

    • سلام وعرض هدب واحترام دوست بزرگوار جناب آقای معصومی گرامی

      سپاسگزار حضور ارزشمندتان هستم

      لطفتان پایدار

      یزدان پاک نگهدارتان

  3. درود برشما استادعزیزوبزرگوار……بهره بردم از شعرارجمندتان . 🌿🌺🌺🌺🌿

  4. سیما

    دی 16, 1399

  5. سیما

    دی 16, 1399

    • بهمن 21, 1399

      سلام

  6. بهمن 21, 1399

    به به خیلی زیبا است

  7. دکتر شیری

    بهمن 27, 1399

    سلام استاد
    چه زیبا دیده ای و بر قلم روان ساختی
    مواظب قلبت باش

  8. دکتر جزینی

    اسفند 5, 1399

    خیلی دوست داشتم

  9. خرداد 21, 1400

    عاااااااااااااااااااااااااااالی
    فوق العاده حالمو خوب میکنه این شعر

  10. سلام و عرض ادب
    درود بر استاد ، عالی
    مانا باشید و تندرست

  11. سلام و درود بیکران خدمت شما
    بازهم مثل همیشه دلنوشته ای زیبا از شما خواندم و موفق باشید و پیروز و سلامت

  12. شهریور 20, 1401

    سلام
    من معنی این شعر رو میخوام

  13. مرجان

    شهریور 20, 1401

    سلام
    میشه معنی کنید شعر رو

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا