🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
«دانشگاه آزاد» در قالب غزل
دانشگهی آزاد شد. جیب کسان، آباد شد
هِی شعبه زد. هِی شعبه زد.از قید و بند آزاد شد
با شعبههایی آن چنان، بُرده ز دانشها امان
هِی پشت هم آباد شد.هِی پشت هم، دل، شاد شد
از بس وطن آباد شد، هر غصّهای بر باد شد
دل، شاد شد.دل، شاد شد. شادا! که دل،دلشاد شد
اِشباع شد هر دانشی، آمارها افزایشی
کودانشی؟ کو، کوششی؟ ارفاق شد. امداد شد
او پولهایی میدهد. او نمرههایی میخرد
او میبَرَد . او میپَرَد. از دام جهل آزاد شد
آن بیغشِ اهل عطش، دانشگهِ
آزاد وش
هر شهر و شهرک شعبهاش.واجد شدو ایجاد شد
آمار، خوش تعداد شد. هم صاحِب ابعاد شد
لطف و صفا، مازاد شد. فرهنگ، خوش بنیاد شد
هر گِرد، گردو میشود. هر دانه، آلو میشود
هر چهره، مهرو میشود. شاگرد بود. استاد شد
دانشسرای دولتی، کِی میگذارد منّتی؟
سهمیّه دار حُرمتی. زادش گهی مازاد شد
این دیدوبعدش داد شد. گفت:این چنین، بیداد شد
او بید بود و باد شد. بعدش ولی بیداد شد
دادش نگیردگوش را؛آن گوشِ بس مدهوش را
هوشِ پُر از روپوش را. مُرشد، پیِ ارشاد شد
دانشگهِ آزاد ما! ای مایهی امداد ما!
دست تو و چشمان ما، شیرین شد و فرهاد شد
مدرک که با ما یار شد، کشورکه مدرکبار شد
وقتی سخن از کار شد، فریاد شد. فریاد شد
تا مدرکی دستش رسد، شورِ جوانی میپرد
کارش کجا؟ بارش کجا؟ با لطف حق، داماد شد.
آزاد مردِ با صفا، کارش عجب دارد صفا!
دارد به هر مدرک، وفا. شادم که از او یاد شد.
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (3):
بستن فرم